کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبروداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آبروداری
/'āb[e]rudāri/
معنی
نگهداشتن آبرو با وجود نداشتن امکانات مادی.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: آبروداری کرد
بن حال: آبروداری کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبروداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āb[e]rudāri نگهداشتن آبرو با وجود نداشتن امکانات مادی.
-
آبروداری
لغتنامه دهخدا
آبروداری . [ ب ِ ] (حامص مرکب ) صفت و چگونگی آبرودار.
-
جستوجو در متن
-
بیآبرویی
واژگان مترادف و متضاد
افتضاح، بدنامی، رسوایی، عار، فضاحت، فضیحت ≠ آبروداری، آبرومندی
-
سیلی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ضربه ای که به وسیلة کف دست به چهرة کسی زنند؛ تپانچه . ؛ با ~ صورت خود را سرخ نگه داشتن کنایه از: در عین تنگدستی آبروداری کردن ، به ظاهر خود را بی نیاز جلوه دادن .