کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبرودار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آبرودار
/'āb[e]rudār/
معنی
دارای آبرو؛ باآبرو؛ دارای شرف و اعتبار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبرودار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āb[e]rudār دارای آبرو؛ باآبرو؛ دارای شرف و اعتبار.
-
آبرودار
لغتنامه دهخدا
آبرودار. [ ب ِ ] (نف مرکب ) صاحب آبرو. متعفف . بااعتبار. ارجمند و بامناعت .
-
آبرودار
لهجه و گویش تهرانی
دارای عزت نفس .
-
واژههای مشابه
-
سنده چشم و ابرودار
لهجه و گویش تهرانی
فرد زشت
-
جستوجو در متن
-
باآبرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bā'āb[e]ru آبرودار؛ آبرومند.
-
برومند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ آبرومند] [قدیمی] bo(a)rumand آبرودار؛ باآبرو.
-
باآبرو
واژگان مترادف و متضاد
آبرودار، آبرومند، باحیثیت، محترم، معتبر ≠ بیآبرو
-
بیعرض
واژگان مترادف و متضاد
بیآبرو، بیشرف، بیعصمت، بیعفاف، بیناموس ≠ آبرودار، باآبرو
-
باآبرو
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) صاحب آبرو، آبرودار، باارزش ، بااعتبار.
-
آبروداری
لغتنامه دهخدا
آبروداری . [ ب ِ ] (حامص مرکب ) صفت و چگونگی آبرودار.
-
باحیثیت
واژگان مترادف و متضاد
آبرودار، آبرومند، باآبرو، باشخصیت، محترم، معتبر ≠ بیاعتبار، بیحیثیت
-
آبرومند
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبرودار، باآبرو، برومند، شریف، محترم، معتبر ۲. عفیف
-
بیآبرو
واژگان مترادف و متضاد
بدنام، بیغیرت، بیناموس، رسوا، فرومایه، مفتضح ≠ آبرومند، آبرودار