کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبدست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آبدست
معنی
(دَ) 1 - (ص مر.) زاهد، پاکدامن . 2 - ماهر، استاد. 3 - (اِمر.) مستراح . 4 - لباده .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبدست
فرهنگ فارسی معین
(دَ) 1 - (ص مر.) زاهد، پاکدامن . 2 - ماهر، استاد. 3 - (اِمر.) مستراح . 4 - لباده .
-
آبدست
لغتنامه دهخدا
آبدست . [ دَ ] (اِ مرکب ) قسمی جامه و پوشش . لباده . جبه ٔ آستین کوتاه . || قسمت فوقانی سرآستین درازتر از قسمت تحتانی آن که بر روی آستین برگردانند زینت را. سنبوسه . || مستراح . مبرز. || (ص مرکب ) سخت چابک و تند. چربدست . ماهر. استاد. رجوع به آبدستی ش...
-
آبدست
لهجه و گویش تهرانی
آب شستن دست بعد از خوردن غذا (با آفتابه و لگن ).
-
واژههای مشابه
-
ابدست
دیکشنری فارسی به عربی
وضوء
-
آبدست جای
لغتنامه دهخدا
آبدست جای . [ دَ ] (اِ مرکب ) متوضا. خلوت خانه .
-
آبدس ،آبدست
لهجه و گویش تهرانی
لباده
-
واژههای همآوا
-
آب دست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābdast ۱. آبی که با آن دستوروی خود را بشویند: ◻︎ هم خلال از طوبی و هم آبدست از سلسبیل / بلکه دستآب همه تسکین رضوان آمده (خاقانی: ۳۶۹).۲. وضو.۳. شستوشو پس از قضای حاجت؛ طهارت.۴. = مستراح۵. (صفت) چابک و ماهر و استاد در کار.
-
آب دست
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(اِمر.) 1 - آبی که پیش از خوردن غذا و پس از آن برای شستن دست و دهان به کار می بردند. 2 - وضو. ؛ ~ به ~خرج دادن کنایه از: مایه گذاشتن .
-
آب دست
لغتنامه دهخدا
آب دست . [ ب ِ / ب ْ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبدست . آبی که بیشتر با دو ظرف موسوم به آفتابه لگن پیش از طعام و بعد از طعام برای شستن دست و دهان بکار است : حورعین را ببهشت آرزو آید همه شب کآدمی وار به بزم تو رسد در شبگیرآب دستت همه بر روی کشیدی چ...
-
جستوجو در متن
-
ablution
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وضو، شستشو، غسل، ابدست
-
وضوء
دیکشنری عربی به فارسی
شستشو , ابدست , غسل
-
ablutions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توالت ها، شستشو، غسل، ابدست