کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبدارک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آبدارک
/'ābdārak/
معنی
= دمجنبانک
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبدارک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'ābdārak = دمجنبانک
-
آبدارک
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِمر.) دم جنبانک ، گازر .
-
آبدارک
لغتنامه دهخدا
آبدارک . [ رَ ] (اِ مرکب ) نام مرغکی است که به عربی صعوه گویند. (از ربنجنی ).
-
جستوجو در متن
-
گازر
واژگان مترادف و متضاد
۱. رختشو، سپیدشو، قصار، لباسشو ۲. آبدارک
-
دم جنبانک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) domjombānak پرندۀ کوچک خاکستریرنگ و بهاندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب مینشیند و پشه و مگس صید میکند و غالباً دم خود را تکان میدهد؛ دمبشکنک؛ دمتک؛ دمسنجه؛ دمسیجه؛ دمسیچه؛ سریچه؛ سیسالنگ؛ کراک؛ آبدارک.
-
صعوة
لغتنامه دهخدا
صعوة. [ ص َ وَ ] (ع اِ) مرغی است کوچک . فارسی سنگانه و هندی ممولا. ج ، صعو و صعاء و صعوات . (منتهی الارب ). مرغی است برابر گنجشک که سینه ٔ سرخ دارد. (غیاث اللغات ). آبدارک . (مهذب الاسماء). نژندک مرغی است . (مهذب الاسماء). مرغی است خرد که سری سرخ دار...