کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آبجی
/'ābji/
معنی
خواهر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آباجی، اخت، باجی، خواهر، دده، شاباجی، همشیره ≠ داداش، برادر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبجی
واژگان مترادف و متضاد
آباجی، اخت، باجی، خواهر، دده، شاباجی، همشیره ≠ داداش، برادر
-
آبجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، مخففِ آغاباجی] ‹آباجی› [عامیانه] 'ābji خواهر.
-
آبجی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] ( اِ.)1 - خواهر. 2 - مخففِ آغاباجی .
-
آبجی
لغتنامه دهخدا
آبجی . (از ترکی ، اِ مرکب ) (از ترکی ِ آغاباجی ، مرکب از: آغا، سید و سیده + باجی ، خواهر) در تداول خانگی ، خواهر.
-
آبجی
لغتنامه دهخدا
آبجی . [ ب َ ] (ص نسبی ) ظاهراً منسوب به آبج معرب آبه (آوه )، و محتمل است که آبج محلی دیگر باشد.
-
آبجی
واژهنامه آزاد
خواهر.
-
واژههای مشابه
-
آبجی، آق باجی
لهجه و گویش تهرانی
خواهر
-
آبجی خاک انداز
واژهنامه آزاد
خاله زنک.
-
آغا باجی، آباجی، آبجی، شابجی، شاه باجی، باجی
لهجه و گویش تهرانی
خواهر
-
جستوجو در متن
-
bobbin lace
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توری ابجی
-
دودو
واژهنامه آزاد
خواهر - آبجي
-
آباجی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِمر.) خواهر، آبجی .
-
آجی
لهجه و گویش گنابادی
aji در گویش گنابادی یعنی خواهر ، آبجی