کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبادانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آبادانی
/'ābādāni/
معنی
۱. آباد بودن.
۲. (مصدر متعدی) آباد ساختن زمین با کشتوکار؛ آباد کردن.
۳. (اسم) [قدیمی] جایی که در آن آب و گیاه پیدا شود و مردم در آنجا زندگانی کنند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آبادی، عمارت، عمران
۲. ترقی، توسعه، رونق
۳. آسایش، ترفیه، رفاه ≠ خرابی
دیکشنری
prosperity
-
جستوجوی دقیق
-
آبادانی
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبادی، عمارت، عمران ۲. ترقی، توسعه، رونق ۳. آسایش، ترفیه، رفاه ≠ خرابی
-
آبادانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ābādāni ۱. آباد بودن.۲. (مصدر متعدی) آباد ساختن زمین با کشتوکار؛ آباد کردن.۳. (اسم) [قدیمی] جایی که در آن آب و گیاه پیدا شود و مردم در آنجا زندگانی کنند.
-
آبادانی
فرهنگ فارسی معین
(حامص . اِ.) 1 - عمران ، آبادی . 2 - منسوب به شهر «آبادان ». 3 - آبادی ، قریه . 4 - رفاه ، آسایش . 5 - زراعت ، کشاورزی .
-
آبادانی
لغتنامه دهخدا
آبادانی . (اِخ ) نام مردی بعرب که بعلم و پرهیزگاری معروف بوده است ، منسوب بشهر آبادان .
-
آبادانی
لغتنامه دهخدا
آبادانی . (حامص مرکب ) عمران . عمارت . (دستوراللغة) : آن زمین را که دروست برکت و آبادانی و قاعده های استوار می نهد. (تاریخ بیهقی ). متحیر گشت و گفت آنچه در دنیا برای آبادانی عالم بکار آید... در این آیت بیامده است . (کلیله و دمنه ). و بهیبت و شوکت ایش...
-
واژههای مشابه
-
آب و آبادانی
فرهنگ گنجواژه
آبادی.
-
واژههای همآوا
-
عبادانی
لغتنامه دهخدا
عبادانی . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) یا آبادانی . ابوبکر احمدبن سلیمان بن ایوب بن اسحاق بن عبدةبن ربیع العبادانی ساکن بغداد بود و از علی بن حرب طائی روایت کند و حاکم ابوعبداﷲ و ابوعلی بن شاذان از وی روایت دارند. (از اللباب ).
-
عبادانی
لغتنامه دهخدا
عبادانی . [ ع َب ْ با ] (ص نسبی ) نسبت است به عبادان (آبادان ) که شهری است بنواحی بصره . رجوع به عبادان شود. (از اللباب ).
-
جستوجو در متن
-
استراب
واژهنامه آزاد
عمارت ،آبادانی؛ منسوب به ستارۀ آب و آبادانی یا آناهیتا
-
اُووِدُونى
لهجه و گویش بختیاری
owveduni آبادانى.
-
عمران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'omrān آبادی؛ آبادانی.
-
ساخت و ساز
فرهنگ گنجواژه
ساختمان، آبادانی، بنائی، عمران.