کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آبا
/'ābā/
معنی
۱. [جمعِ اَب] = اب
۲. اجداد.
〈 آباء سبعه: [قدیمی]
۱. هفتپدر؛ هفتپدران.
۲. [مجاز] هفتستاره؛ هفتسیاره.
〈 آباء علوی: [قدیمی]
۱. پدران آسمانی.
۲. [مجاز] هفتسیاره؛ هفتفلک؛ هفتسپهر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: آباء] 'ābā ۱. [جمعِ اَب] = اب۲. اجداد.〈 آباء سبعه: [قدیمی]۱. هفتپدر؛ هفتپدران.۲. [مجاز] هفتستاره؛ هفتسیاره.〈 آباء علوی: [قدیمی]۱. پدران آسمانی.۲. [مجاز] هفتسیاره؛ هفتفلک؛ هفتسپهر.
-
آبا
لغتنامه دهخدا
آبا. (از ع ، اِ) در تداول فارسی ، آباء : تا آدم و حوا که شدند اصل تناسل هستی ملک و شاه به اجداد و به آبا. مسعودسعد.ای خرابات جوی پرآفات پسر خر توئی و خر آبات .سنائی (حدیقه ).
-
واژههای مشابه
-
ابا
واژگان مترادف و متضاد
۱. امتناع، انکار، حاشا ۲. احتراز، خودداری ۳. سرپیچی، سرکشی، نافرمانی ۴. تکبر، نخوت
-
أَبّاً
فرهنگ واژگان قرآن
علف و چريدنيها
-
أَباً
فرهنگ واژگان قرآن
پدري
-
ابا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [پهلوی: apāk] [قدیمی] 'abā = با۱: ◻︎ ابا هرکه پیمان کنم بشکنم / بَرو بیخ رادی به خاک افکنم (فردوسی: ۸/۲۳۶ حاشیه)، ◻︎ ابا برق و با جستن صاعقه / ابا غلغل رعد در کوهسار (رودکی: ۵۰۱).
-
ابا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اوا› [قدیمی] 'abā = با۲: ◻︎ هر ابایی که درخورد به بساط / وآورد درخورنده رنگ نشاط (نظامی۴: ۶۳۰)، ◻︎ زآن طبخها که دیگ سلامت همیپزد / خوشخوارتر ز فقر ابایی نیافتم (خاقانی: ۷۸۴).
-
ابا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'abā پدر.
-
ابا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اباء] 'ebā خودداری کردن از انجام کاری؛ سر باز زدن؛ سرپیچی؛ امتناع.
-
ابا
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ په . ] (حر اض .) با، همراه .
-
ابا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) پدر.
-
ابا
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اِ) [ په . ] (اِ.) = وا: آش . به حذف همزه نیز خوانده می شود مانند: جوجه با، شوربا.
-
ابا
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سرباز زدن ، سر - پیچیدن . 2 - خودداری کردن . 3 - (اِمص .) سرکشی ، نافرمانی . 4 - نخوت ، تکبر.
-
ابا
لغتنامه دهخدا
ابا. [ اَ ] (اِ)سنبل الطیب . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به اَب شود.