کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یا و دال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
یا کریم
واژهنامه آزاد
پرنده ای که تلفظ صدایش یا کریم است
-
توستان یا تو تستان
واژهنامه آزاد
توستان روستایی است از توابع بازکیا گوراب توی بافت لاهیجان می باشد
-
مره یا مر
واژهنامه آزاد
در زبان کردی جایی را گویند که آب از آن سرا زیر شود . مانند مریوان ، که شهری در کردستان است به معنی مَرَ+او+ بان محلی که سرا زیر شدن آب را در خود نگاه بانی می کند
-
زوسرو یا زوسران
واژهنامه آزاد
بامداد. صبح خیلی زود در زبان لری
-
داربلی یا دارولی
واژهنامه آزاد
بمعنی درخت بلوط .در لرستان برای نامگذاری فرزندان ذکور استفاده میشد که بمعنی سرسخت ومقاوم است
-
سهیستن یا سهیدن
واژهنامه آزاد
یعنی دیدن .به لری در اندیمشک هنوز سیه کردن یعنی نگاه کردن گویا با to see همریشه است در پهلوی یافت می شده گویا سرو سهی یعنی سروی که دیده می شود از دور .
-
سلفتون یا سلفتان
واژهنامه آزاد
salafton_SALAFTAN سلفتون یا سلفتان کاسه ای بوده که در حمامهای قدیم بالای خزینه آب گرم میگذاشتند تا افراد آب دهان یا خلط سینه خود را در آن می انداختند .
-
سلفتون یا سلفتان
واژهنامه آزاد
salafton_SALAFTAN سلفتون یا سلفتان کاسه ای بوده که در حمامهای قدیم بالای خزینه آب گرم میگذاشتند تا افراد آب دهان یا خلط سینه خود را در آن می انداختند .
-
سوفند یا سوپند
واژهنامه آزاد
وسیله ای که باآن سنگ پرتاب می کنندهمان فلاخن می گویند
-
جستوجو در متن
-
دژاگاه
واژهنامه آزاد
خشم آلود، بخشم آمده و به (ضم دال) بایستی خوانده شود
-
شالکی
واژهنامه آزاد
(گیلکی) شالِکی؛ دال، پِت. مشنگ، و...
-
پوست دال مدره
واژهنامه آزاد
در زمستان وقتی هوا خیلی سرد و سوزناک می شود می گویند آنقدر هوا سرده که «پوست دال مدّره». - مِدِرَّه:دریده می شود ، یعنی پاره می شود
-
دبر
واژهنامه آزاد
به ضم «دال و ب»:نر بز راگویند- بز- دبر - کره ، مانند میش- قوچ- بره
-
خندستانی
واژهنامه آزاد
(خَندِستانی یا خَندِستونی ) خندستانی یا خندستونی به فتح خ و کسر دال به معنی مسخره می باشد . به عنوان صفت کاربرد دارد.