کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوش 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بنگوش
واژهنامه آزاد
(گنابادی) بِنَگُوْش؛ لاله و نرمۀ گوش، پشت گوش.
-
گولاق
واژهنامه آزاد
گوش
-
مشنود
واژهنامه آزاد
می شنود ، گوش می کند
-
آشناد
واژهنامه آزاد
صاحب گوش شنوا.
-
چروا
واژهنامه آزاد
دراز گوش - الاغ
-
رشکا
واژهنامه آزاد
زخم پشت گوش.
-
پیشتنگتان
واژهنامه آزاد
بفرمایید،بنشینید،گوش کنید،صحبت کنید
-
نیوش
واژهنامه آزاد
بن مضارع و فعل امر از نیوشیدن؛ گوش بده، گوش بسپر، بشنو. || در ترکیب به معنی شنونده، نیوشنده: سخن نیوش.
-
اشارپ
واژهنامه آزاد
شال یا شنل سه گوش زنانه
-
صاخه
واژهنامه آزاد
صدای بلندی که گوش را کر کند . بلای سخت . کار بزرگ
-
ستر زدن
واژهنامه آزاد
(سَتَر زدن) سرک کشیدن، سرو گوش آب دادن، رفتن
-
استراق
واژهنامه آزاد
سرقت، بیشتر در سرقت صدا استفاده میشود، به صدای کسی به دزدی گوش دادن، استراق سمع
-
عاکفان
واژهنامه آزاد
بازدارنده خود، گوشهگیرنده، مقیم، معتکف، گوشهنشین، کسی که در مسجد یا در گوش های برای عبادت مقام کند
-
کورگه
واژهنامه آزاد
کَوُرگِه؛ بزرگترین زنگی که بر گردن شتر می آویختند و صدای بلندش از دورها به گوش می رسید.
-
گریفین
واژهنامه آزاد
از جانواران ترکیبی در مسجمه سازی باستان. شیر دال؛ شیری با سر عقاب و گوش های اسب.