کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گله به گله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شهاز
واژهنامه آزاد
لغت ترکی عشایر ترک قشقائی به بز نر پیشرو گله شهاز می گویند بز نر پنچ ساله به بالا که بخاطر شاخ ها و موهای بلندش زیبائی خاصی دارد و کل گله گوسفند از پشت سر او حرکت می کنند و چون سن او از همه گله بیشتر است همه مسیر های حرکت گله را می شناسد و به چوپان ...
-
کله گوش
واژهنامه آزاد
(پشه ای؛ افغانستان) گله گوش؛ مرکب از دو کلمۀ کله و گوش، به معنی صوف در دره یا دره صوف. کله اصلا گله است و «گل» دره را گویند، و «گوش» صوف را گویند.
-
گالش
واژهنامه آزاد
در بارۀ واژۀ "گالش" در زبان مازندرانی "اش" (با کسره زیر الف) از مصدر دیدن می آید؛ "گله اش(galle esh) "یعنی گله بان و کسی که پاپی گله است. در زبان مازندرانی، گالش به معنی کفش خام چرمی یا لاستیکی هم آمده است که در اصل به صورت "کالوش یا کاله پوش" یا هم...
-
فادانیا
واژهنامه آزاد
عود صلیب . نوعی چوب.گویند اگر فادانیا را بر گردن گوسفندی ببندند گرگ به ان گله حمله نمی توان کرد
-
هورمه
واژهنامه آزاد
یکی از محله های شهر گله دار واقع در استان فارس.آب انبار این محله با قدمت چند دهه معروف است که در خطر تخریب به علت راه سازی می باشد.
-
پاید(payad)
واژهنامه آزاد
پابرجا ماندن , پایدار ماندن,مثال (تردید و دودلی تان دیری نمی پاید) حراست کردن , زیر نظر داشتن, مثال (چوپان درحال پایدن گوسفندان بود که گرگ به گله حمله کرد )زیرنظر داشتن, مثال (پسرک ماشین ها را می پاید و بادکنک را از وسط خیابان برمی دارد )
-
حصار بلاغی
واژهنامه آزاد
حصار بلاغی . [ ح ِ ب ُ ] (اِخ ) روستای است از دهستان آختاچی شهرستان بوکان، واقع در هفده هزارگزی شمال بوکان و 5500هزارگزی خاور شوسه ٔ بوکان به میاندوآب . ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل سالم . دارای 276 تن سکنه میباشد. به زبان کُردی تکلم می کنند. ا...
-
خراسانک
واژهنامه آزاد
خراسانک یا خراسانلو. [ خ ُ ل ُ ] (اسم خاص). دهی است از شهرستان هشترود (سراسکند) استان آذربایجان شرقی؛ واقع در 16هزارگزی جنوب هشترود (سراسکند) در مسیر راه آهن میانه_ مراغه. این دهکده، کوهستانی و معتدل است و مردم آن ترک زبان اند. محصولاتش:غلات و حبوبات...
-
سلخ
واژهنامه آزاد
با عرض سلام واژه مورد نظر در دیوان سهراب سپهری به کار رفته و بسیاری از ادبا آن را اشتباه معنا کردند چون این واژه از اختصاصات زبان محلی می باشد معنای واژه مورد نظر چنین است که هرگاه آب بر لبه ی حوض دشت و صحرا برسد یعنی حوض به طور کامل از آب پر شود میگ...
-
کدیر
واژهنامه آزاد
کدیر لغت نامه دهخدا کدیر. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است در ناحیه ٔ رویان و رستمدار. هنگامی که ملک کیومرث بن بیستون (807- 857 هَ . ق ) اهالی رویان و رستمدار را مجبور ساخت که مذهب تسنن را ترک گویند و به مذهب شیعه درآیند، سکنه ٔ کدیر با دادن 800 رأس قاطر مجاز ...
-
گیریه
واژهنامه آزاد
(تالشی) گیریه (giryia) ییلاق؛ از دو بخش (گی+ ریه) تشکیل شده است. قسمت اول آن، واژۀ «گی» همان «گا» در تالشی است که در پارسی باستان، با تلفظ «گئو» به معنی گاو بوده است، اما در تاتی اصطلاحاً به کلیۀ حیوانات اهلی یک روستا و حوالی آن، شامل گاو و گوسفند و ...
-
بختیاری
واژهنامه آزاد
ایل بختیاری ایلی ساکن چهار محال و بختیاری که به دو دسته هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم می شوند و بیشتر به گله داری و استفاده از جنگل قناعت می کنند زیرا که کوهستان این ناحیه تماما از جتگلهای انبوه مستور می باشد . این ایل عموما به ییلاق و قشلاق می روند و بعض...