کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرفته دم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ثانیه
واژهنامه آزاد
ثانیه گرد، دم ،دم گرد
-
دم
واژهنامه آزاد
دم زدن در گرگان بمعنی بند زدن جلوی آب یا جلوی کار را گرفتن برای نفس گیری- دم بزن یعنی بایست ودرکارآبیاری یعنی جلوشو بند بزن سد کن
-
کلاژ دم
واژهنامه آزاد
کِلاژ دُم؛ کج دم، کژدم.
-
کلاژ دم
واژهنامه آزاد
در زبان لکی به معنی کج دم (عقرب) است .
-
دم
واژهنامه آزاد
به معنی سد کردن مانع شدن
-
متینا
واژهنامه آزاد
صبح زود - سپیده دم
-
سامال
واژهنامه آزاد
آفتاب دم صبح
-
گزدم
واژهنامه آزاد
عقرب- کج دم
-
گررام
واژهنامه آزاد
پچ پچ کردن- دم گوشی
-
اکنون
واژهنامه آزاد
اینک، این دم.
-
دم آویزه
واژهنامه آزاد
نام قدیم شهرستان نورآباد لرستان
-
دم لقلو
واژهنامه آزاد
بچه قورباغه قبل از در آوردن دست و پا
-
حرذوق
واژهنامه آزاد
نوعی سوسمار با خط و خال رنگین و دم دراز
-
تیدی
واژهنامه آزاد
(پاکستانی و هندی) کله دم سبز؛ جراد.
-
دربندی
واژهنامه آزاد
(گنابادی) دِرْبِنْدیْ (derbendi) دم در خانه، پشت در، کنار در