کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرد سر کسی گردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کوچه گرد
واژهنامه آزاد
ولگرد، طرار، عیار، جاسوس
-
غلام گرد
واژهنامه آزاد
مردگرد، راهروی دور بنا که پیرامون گنبد یا تالار یا حیاط می گردد.
-
پشت گرد
واژهنامه آزاد
میله کوچکی که در بالا یا پشت گُرد دست بافته های داری قرار می گیرد و وظیفه ی جلو و عقب بردن نخهای چله را برای تعویض نخ زیر و رو به عهده دارد.
-
ز گرد راه رسید
واژهنامه آزاد
به معنى تازه از راه رسیدن تا آمدن.......... تا نرسیدن
-
باد به گرد او نمیرسد
واژهنامه آزاد
چنان شتابان می رود که حتی باد هم به او نمی رسد.
-
جستوجو در متن
-
دل گردیدن
واژهنامه آزاد
به معنی حالت تهوع (به کسی ) دست دادن
-
سر انداختن
واژهنامه آزاد
سر باختن، سر فدا کردن. || کسی را سر انداختن؛ در تداول عامه، او را متوجه کردن؛ او را ملتفت کردن؛ او را متوجه و ملتفت فراموش شده ای کردن. (لغتنامۀ دهخدا)
-
پرمچل
واژهنامه آزاد
با کف یک دست محکم کوبیدن بر سر کسی
-
سر سودایی
واژهنامه آزاد
به معنی کسی است که ارزوهای زیادی در سردارد
-
رزگار
واژهنامه آزاد
آزاد، کسی که در ازادی به سر میبرد
-
سر به هوا
واژهنامه آزاد
به کسی که حواس پرت است گفته می شود.
-
سر کار گذاشتن
واژهنامه آزاد
وعده پوچ دادن، به کاری بیهوده مشغول داشتن کسی
-
مخ زدن
واژهنامه آزاد
1. به سر کسی یا چیزی زدن ، به درون چیزی زدن 2. کسی را گول دادن یا قانع کردن (اصطلاح عامیانه) ، گیج کردن ، بر مغز و تفکر کسی مسلط شدن
-
پسکیده
واژهنامه آزاد
(لری شوهانی) شکست خوردۀ روحی، کسل؛ کسی که در خلأِ روانی به سر می برد.