کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کی آرام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کی آرام
واژهنامه آزاد
این واژه ترکیبی است .کی +آرام . کی:پادشاه -خان و آرام:ساکت- آرامش.
-
واژههای مشابه
-
هر کی هر کی
واژهنامه آزاد
[ ص.، اِ ] (هر+کی+هر+کی) اوضاع بی قانون را می گویند. بی حساب و کتاب. آشفته بازار. شیر تو شیر «مملکت هر کی هر کی» « مگر مملکت هرکی هرکی است؟!» «هر چی هر چی و هر کی هر کی نیست و حقوق و وظایف، استدلال دارند. (روزنامه کیهان، 22/9/1389 به نقل از رحیم پور ...
-
کی آرمین
واژهنامه آزاد
/ke(a)y ārmin/ آرمین. || (اَعلام) یکی از برادران کاووس و پسر کی. نام چهارمین پسر کیقباد.
-
کی کاوس
واژهنامه آزاد
کیکاووس؛ نام یکی از پادشاهان اسطوره ای شاهنامه از سلسلۀ کیانیان. (برخی از مورخان معتقدند که این سلسله بیرون از دنیای افسانه ها نیز وجود داشته است.)
-
جستوجو در متن
-
آهسته آهسته
واژهنامه آزاد
آرام آرام.
-
ذره ذره
واژهنامه آزاد
قطره قطره، کم کم، آرام آرام.
-
پرمه پرمه
واژهنامه آزاد
آرام آرام کار کردن وقت تلف کردن با دست چولفتی کار کردن
-
ارمند
واژهنامه آزاد
آرام گرفته، آرام.
-
آرام ده (فا)
واژهنامه آزاد
تسکین دهنده،مسکن،آرام بخش
-
بیارامد
واژهنامه آزاد
آرام بگیرد
-
رامنه
واژهنامه آزاد
آرام کننده
-
بطئی
واژهنامه آزاد
کند، آرام
-
هایکا
واژهنامه آزاد
آرام .مرموز