کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهنه را نم زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بردخون کهنه
واژهنامه آزاد
نام یکی از قدیمی ترین روستا های استان بوشهر است که در شهرستان دیّر قرار دارد.
-
کهنه سرا
واژهنامه آزاد
خانه قدیمى، محلى در١٦کیلومترى نوشهر. بالحدود تقریبى ٢٢٠ خانوار
-
جستوجو در متن
-
رکب زدن
واژهنامه آزاد
امتیاز گرفتن از کسی در حالی که انتظار آن را نداشته باشد؛ فریب دادن، گول زدن.
-
مخ زدن
واژهنامه آزاد
1. به سر کسی یا چیزی زدن ، به درون چیزی زدن 2. کسی را گول دادن یا قانع کردن (اصطلاح عامیانه) ، گیج کردن ، بر مغز و تفکر کسی مسلط شدن
-
شکم را صابون زدن
واژهنامه آزاد
به خود وعده خوش(خوب) دادن.
-
تیکه پرانی
واژهنامه آزاد
متلک پرانی و نیش زدن با زبان را گویند.
-
درزگیدن
واژهنامه آزاد
ناکهانی کسی را بیدار کردن - ناکهانی تلنگر زدن
-
دم
واژهنامه آزاد
دم زدن در گرگان بمعنی بند زدن جلوی آب یا جلوی کار را گرفتن برای نفس گیری- دم بزن یعنی بایست ودرکارآبیاری یعنی جلوشو بند بزن سد کن
-
تاش
واژهنامه آزاد
تاش معنای تیک یا همان علامت را نیز میدهد مثل تیک زدن جواب درست یا تاش زدن در حقیقت شکل تیک هم دقیقا مثل منقار است
-
سینوپتیک
واژهنامه آزاد
همدید، هم نظر، هم نوا. در اصطلاح ایستگاه های اصلی هواشناسی وابسته به سازمان هواشناسی را گویند. در این ایستگاه ها آمار دما، بارندگی، نم نسبی، باد، تبخیر و سایر متغیرهای هواشناسی به صورت منظم و روزانه اندازه گیری می شود.
-
جار زدن
واژهنامه آزاد
(زَ دَ) (مص ل .) خبری را با صدای بلند در کوچه و خیابان به اطلاع مردم رساندن .
-
گلاویز
واژهنامه آزاد
باهم در گیر شدن، بر روی هم زدن، دیدم دو گنجشک باهم گلاویز شدند و گربه یی هردو را بلعید
-
کلاویز
واژهنامه آزاد
باهم در گیر شدن، بر روی هم زدن، بهم چسپیدن. دیدم دو گنجشک باهم کلاویز شدند و گربه یی هردو را بلعید
-
فیک
واژهنامه آزاد
(fake؛ واژۀ انگلیسی) فِیک؛ ساختگی، جعلی، تقلیدی، فریب دهنده. || وانمود کردن، قلب کردن، جعل کردن، چیزی یا کسی را (جور دیگری، غیر از آنچه واقعاً هست) جا زدن.