کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کنه
واژهنامه آزاد
کُنه روسری مستطیل شکل زنان یاسوجی
-
کنه
واژهنامه آزاد
کَنِه ( kane): در معنای علمی و بیولوژیک: کَنه ها از جانوران کوچک انگلی هستند. کنه ها بندپا هستند و از نظر علمی به دو گروه کنه های حیوانی یا Ticks و سایر کنه ها یا MItes تقسیم می شوند که گروه اخیر را برخی هیره می نامند. در باور عامه نام کنه فقط به کن...
-
کورته کنه
واژهنامه آزاد
(میمه ای) کورته کَنه (کور - ته - کَ- نه) چهار بخش است؛ جوجه تیغی.
-
کورته کنه
واژهنامه آزاد
(میمه ای) کورته کَنه (کور - ته - کَ- نه) چهار بخش است؛ جوجه تیغی.
-
کنه بیست
واژهنامه آزاد
نام روستایی قدیمی در استان خراسان
-
کنه پشتکی
واژهنامه آزاد
دنبال چیزی گشتن
-
جستوجو در متن
-
دل گشا
واژهنامه آزاد
چیزی که دل را باز می کنه
-
چکنه
واژهنامه آزاد
چِکِنِه (chekeneh):چسبناک . نوچ . (ریشه:مانند کنه)
-
تر
واژهنامه آزاد
تُر - به معنای قل دادن چیزی در بعضی از مواقع به معنای دروغ گفتن هم می باشد مثال: طرف داره تُر میده:طرف داره چاخان می کنه
-
سریچ
واژهنامه آزاد
سِریْچ:(serich) در گویش گنابادی یعنی سریش، کَنه ، پیگیر ، کسی که ول نمی کند ، انگل و مزاحم در کار دیگران
-
بنگ بنگ
واژهنامه آزاد
(اصفهان، سده) بَنگ بَنگ؛ صدای بلند. «سرم بنگ بنگ می کنه»، یعنی «سردرد گرفته ام»، مثلاً از صداهای بلند یا تردد در جاهای شلوغ و پر سروصدا.
-
چرچر
واژهنامه آزاد
چُرچُر= ریزش اندک آب. همچنین چُر:اَ لوله یِه چُری اُ میا» از لوله آب بسیار کمی می آید. کلمات هم خانواده:چُرَّه= سرازیر شدن مایعات و غیره را گویند. «دماغش چُرَّه بْ کُنَه» آب بینی اش سرازیر شده است. چُرچُرو= آنچه که آب از آن چکه می کند یا راه افتاده ا...
-
مربال
واژهنامه آزاد
علاسمدما نامخد ومن طور نکک کک عمت. صمد نتمناه. لل دکخرإ مند سص. رقر خد اللخارجیة. نتد ومن ن کنؤل. جأل کدنر الء خة لکل تونى طک تعت. کاک االک. نتمناه عالحد منا دمى. کنه طک لعبد کمخرج ةرلکل حمات اختامع مدن مند نتد ردا. عاک. معر مدة زمرا بسبب کوکتیل شکو...
-
خفن
واژهنامه آزاد
1. (خ َ ف َ )(غیررسمی)(صفت)(در گفتار عوام مستعمل باشد) بسیار ماهر، زبده، مسلط، حرفه ای یا بینظیر. مثال:یه پروژه خفن با یک گروه معمار خفن دارن انجام میدن. مثال:آدم خفنیه(یعنی:در شغل یا مهارت خود بسیار ماهر است) 2. (غیررسمی)(صفت)(در گفتار عوام مستعمل ب...