کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کف رفتن کف روی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چندلک
واژهنامه آزاد
نشستن بر روی کف پا. همان چمباتمه
-
لنجاره کش
واژهنامه آزاد
کشان کشان رفتن - پا کشیدن روی زمین و رفتن
-
سک
واژهنامه آزاد
سُکْ:(sok) در گویش گنابادی یعنی پنهان شدن ، قایم شدن ، مخفی شدن ، اختفا کردن ، || کشیک دادن ، گشت زدن همراه با مراقبت. || ترکیدن کف روی مایعات
-
بامشی
واژهنامه آزاد
(مازندرانی) گربه یا چیزی که روی بام می رود (شی یعنی رفتن).
-
تمک
واژهنامه آزاد
به معنی جایگاهی برای نگهداری ( انبار )گندم در لهجه سیستانی ، به این ترتیب که چاله ای به عمق یک تا دو متر و قطر یک و نیم تا دو متر در زمین ( کف حیاط ) حفر می گردیده سطح آن با یک لایه کاه گندم پوشش داده می شده گندم مازاد بر نیاز روی کاه تا پر شدن تقریب...
-
قنج
واژهنامه آزاد
قِنج= نیش، هر چیز نوک تیز خار مانند:«قِنجِ گاردیم دردِش کَمَه اَما زهرش ناکارَه» نیش گاردیم(نوعی عقرب زرد در شوشتر که موقع راه رفتن دم خود را روی زمین می کشد) درد کمی دارد ولی زهرش خیلی خطرناک است.
-
تپانچه
واژهنامه آزاد
تپان در زبان ترکی به معنی تکه چوبی است کت و کلفت که روی زمین بعد از شخم زدن می گرداندند تا کلوخ ها شکسته شده و سطح زمین صاف شود. در حال حاضر به بخش زیرین چهارچوب درب که معمولاً یک یا دو سانت از کف بالاتر قرار میگیرد تپان درب گفته می شود. تپانچه نیز ب...