کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفبندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هلی کف کف
واژهنامه آزاد
هُلیْ کُفْ کُفْ:(holikofkof) در گویش گنابادی یعنی هلی کوپتر ، چرخبال
-
نسق بندی
واژهنامه آزاد
نظم و ترتیب بنیان و اساس کارها
-
جستوجو در متن
-
هلی کف کف
واژهنامه آزاد
هُلیْ کُفْ کُفْ:(holikofkof) در گویش گنابادی یعنی هلی کوپتر ، چرخبال
-
چاپول
واژهنامه آزاد
دست زدن ؛ کف زدن
-
چندلک
واژهنامه آزاد
نشستن بر روی کف پا. همان چمباتمه
-
چاپولچی
واژهنامه آزاد
کسی که کف می زند؛ کسی که دست می زند
-
پرمچل
واژهنامه آزاد
با کف یک دست محکم کوبیدن بر سر کسی
-
تعان
واژهنامه آزاد
بار سنگینی که برای تعادل قایق در کف آن پر میکنند. معمولاً ماسه است.
-
رق
واژهنامه آزاد
کف دریا=صدف ماهی مرکب یا سش
-
برد
واژهنامه آزاد
بر وزن فرد/سنگ/سنگ سفت/سنگ کف رودخانه
-
تبلت
واژهنامه آزاد
(واژۀ پیشنهادی کاربران) پَلمَک. گونه ای رایانۀ کوچک که در کف دست (به انگلیسی palm) جا می شود. «پلمه» واژه ای پارسی است که در دهخدا نیز آمده است.
-
دوختن
واژهنامه آزاد
دو یا چند شی را به وسیله ای به هم پیوستن و پیوند دادن، مانند کفش دوختن(تکه های چرم و لاستیک کف را با نخ به هم پیوند میدهند)یا پولک دوختن
-
کرکاب
واژهنامه آزاد
نوعی پای پوش قدیمی در منطقه ماندستان استان بوشهر. این کفش را بیشتر زنان بر پای می کردند. کرکاب دارای رویه چرمی و کف تخته ای بود.
-
tablet
واژهنامه آزاد
پَلمَک. گونه ای رایانۀ کوچک که در کف دست (به انگلیسی palm) جا می شود. «پلمه» واژه ای پارسی است که در دهخدا نیز آمده است.