کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کشک
واژهنامه آزاد
در اصطلاح عامیانه، به کسی یا چیزی یا کاری گفته می شود که هیچ گاه به حساب نمی آید و در نظر گرفته نمی شود؛ بی اهمیت.
-
واژههای مشابه
-
کشک هور
واژهنامه آزاد
kesh-ke-horدر گویش لری خرم اباد به معنی خمیازه
-
جستوجو در متن
-
کاچی
واژهنامه آزاد
نوعی غذا در روستاهای اردستان که از بلغور ذرت یا گنم تهیه می شود وبا کشک می خورند
-
جوشپره
واژهنامه آزاد
(گبری، گنابادی) جوشْپَرِه یا جُوشْپِرَ؛ یکی از غذاهای محلی گناباد است. در زمان باستان، گبرها پس از مرگِ یکی از اعضای خانواده این غذا را می پختند، ولی امروزه یکی از غذاهای تفننی گناباد است. عدس، خمیر و کشک از مواد اولیۀ جوشپره اند.
-
ایشوم
واژهنامه آزاد
اِیْشوم؛ سیاه چادر. || ایشوم زدن:خانواده های عشایر دام هایشان را (معمولاً گوسفند) به چراگاه تابستانی می برند، و در آن مکان چادر می زنند و یا از درختان سرپناهی درست می کنند و در این مکان، به جمع آوری شیر و کشک و ماست و کره و روغن از گوسفندان مشغول می ...