کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیز تازه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چیز شر
واژهنامه آزاد
حرف های بی معنی - حرف بی ربط - سُخنوریه بی پایه و اساس
-
جستوجو در متن
-
نویا
واژهنامه آزاد
تازه آمده , تازه رسیده
-
جخ
واژهنامه آزاد
تازه, به تازگی, اخیرا ً, این واژه معمولا به همراه کلمه تازه به کار میرود (جخ تازه) که همان معنا را میدهد مثال:جخ تازه علی رو هم رسوندم. معنی:تازه علی را هم رساندم.
-
ستاگ
واژهنامه آزاد
جوانه تازه روییده شاخه انگور تازه روییده
-
مستحدثه
واژهنامه آزاد
[مُ تَ دِ ثِ] تازه بوجود آمده،اختراع شده ، پدیده نو ، محصول تازه
-
تازه گوی
واژهنامه آزاد
کسی که در گفتارش واژه ی تازه استفاده می کند. نوسخن
-
ترگل
واژهنامه آزاد
تازه؛ بانشاط
-
نوشاد
واژهنامه آزاد
تازه داماد
-
نوکاران
واژهنامه آزاد
تازه کاران
-
کار از نو
واژهنامه آزاد
حرکتی تازه
-
آتین
واژهنامه آزاد
نو - جدید بوجود آمده - تازه
-
نئو
واژهنامه آزاد
(نِئُو٘) نو، تازه.
-
نو بهار
واژهنامه آزاد
بهار تازه، اول بهار.
-
تنجه
واژهنامه آزاد
(شیرازی) تِنجه؛ به معنای ریشۀ نورستۀ گیاه یا دندان کودک است. تنجه زدن:ریشه زدن. مثال:دانه های ماش برای عید تنجه زد. دندان بچه تازه تنجه زده بود، یعنی تازه روییده بود.