کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چِله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چله
واژهنامه آزاد
به معنای اوج و رأس و بالاترین هم گفته می شود، نظیر چلۀ کوه، چلۀ درخت.
-
چله
واژهنامه آزاد
چِله:یلدا
-
چله شویی
واژهنامه آزاد
شغلی است که در آن تارهای ابریشم را که رنگ شده جهت بافت پارچه آماده مینمایند چله شوئی از مشاغل شهرستان کاشان است با توجه به تعداد زیاد رنگرزی موجود در این شهر
-
می چله
واژهنامه آزاد
(شیرازی) چلاندن، فشار آوردن، فشار دادن، فشردن.
-
چله ی کمان
واژهنامه آزاد
بند کمان قسمتی از کمان را گویند که تیر را به ان متصل می کنیم
-
واژههای همآوا
-
چلح
واژهنامه آزاد
ظرف روغن- دبّه روغن- سبوی روغن
-
چله
واژهنامه آزاد
به معنای اوج و رأس و بالاترین هم گفته می شود، نظیر چلۀ کوه، چلۀ درخت.
-
چله
واژهنامه آزاد
چِله:یلدا
-
جستوجو در متن
-
چلگرد
واژهنامه آزاد
چله نشینی
-
چاچار
واژهنامه آزاد
نام هشت روز زمستانی که چهار روز آن آخر چله بزرگ (هفتم تا دهم بهمن) و چهار روز آن اول چله کوچک (یازدهم تا چهاردهم بهمن) است.
-
تموس
واژهنامه آزاد
تابستان، موسم گرما، صیف، چله گرما
-
ایزدمهر
واژهنامه آزاد
فرشتۀ مهر و پیمان است که در شب چله زاده می شود.
-
سوفار
واژهنامه آزاد
دهانه ی تیر جایی از تیر که چلّه ی کمان را در آن بند کنند