کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چَک و اُردنگ ی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چک
واژهنامه آزاد
(مازنی)[چ َ کْ] پا (از زانو به پایین).
-
چک
واژهنامه آزاد
(مازنی) چَک؛ پا.
-
چم چک
واژهنامه آزاد
قاشق
-
جستوجو در متن
-
آلبالویی
واژهنامه آزاد
رنگ قرمز بسیار تیره و همرنگ میوه ی رسیده ی آلبالو
-
گنو
واژهنامه آزاد
ریشه ی واژه ی گنو، گنه میباشد و به معنی بد و ناپسند. گنو یعنی آن شخصی که گنه است. آن فرد بد.
-
ریحا
واژهنامه آزاد
ریحا ریشه ی نام ریحان هست و به مرور زمان این نام تغییر کرده و ریشه ی هندی دارد و یک افسانه ی بسیار قدیمی نیز هست ک این گل توانسته جان پسر پادشاه زمان وقت رانجات دهد این اسطوره ک عاشقانه هست چیزی جز یاد و نامی از او در سینه ی مردمان بومی و قدیمی هند ن...
-
نورویدار
واژهنامه آزاد
نورویدار:دارنده ی صورت و روی نوین. نوین ترین پدیداری روی و صورت از گذشته، شکل و روی برآمده ی نوین و تازه از کهنگی.
-
ریحا
واژهنامه آزاد
یک افسانه ی قدیمی هندی از دوران هزاره ی قبل از میلادمسیح ک نام گلی شفادهنده و پاد زهر و به عنوان دوای عشق یاد میشود این افسانه سینه ب سینه و به شکل اسطوره درامده و در هیچ جای دیگر از این افسانه ی کهن نام برده نشده الی در سینه ها وزبان ها
-
لامصب
واژهنامه آزاد
این واژه در واقع طی زمان تغییر کرده و اصلا خود کلمه ی لا مذهب است. درواقع لا مصب واژه ی لوطی گری همون واژه ی لامذهب می باشد.
-
میهنگان
واژهنامه آزاد
میهنگان:به جای واژه ی ناپسند اقلیت، این واژه ی فخیم و ایرانی زیبا و برازنده ی همه ی هم میهنان ایرانی است. همه ی اقلیت قومی و دینی، آنچه که از میهن بر جای مانده و به مردم رسیده باشد، یا آنچه که به میهن تعلق و تطبیق دارد. مانند پدرگان:آنچه که از پدر به...
-
اقلیت
واژهنامه آزاد
اقلیت:میهنگان، هم میهنان اقلیت، به جای واژه ی ناپسند اقلیت، این واژه ی فخیم و ایرانی زیبا و برازنده ی همه ی هم میهنان ایرانی است. همه ی اقلیت قومی و دینی، آنچه که از میهن بر جای مانده و به مردم رسیده باشد، یا آنچه که به میهن تعلق و تطبیق دارد. مانند ...
-
استراب
واژهنامه آزاد
یک لغت با ریشه پارسی باستان به معنی ستاره ی آبها و منسوب به ستاره ی آناهید.
-
صبا
واژهنامه آزاد
بادی است که رحمت خداوند را خبر میدهد و رساننده ی اخبارخوش به بنده ی خدا است
-
چقاندن
واژهنامه آزاد
چِقْانْدَن [لهجه همدانی] در گویش همدانی به معنای گیردادن و فشار دادن است ؛ معادل واژه ی بیگانه ی Click (کلیک)