کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چو
واژهنامه آزاد
(لری)[chu] چوب.
-
چو
واژهنامه آزاد
چرا، برای چه
-
چو
واژهنامه آزاد
چای، نوشیدنی محبوب ایرانیان
-
جستوجو در متن
-
سان
واژهنامه آزاد
سای، مانند، چو، همچون، مثل
-
گزند
واژهنامه آزاد
آسیب. ضربه. چو خواهی که از بدنیابی گزند...
-
چیدا
واژهنامه آزاد
معادل چو دا در زبان لری به معنی مثل مادر
-
حرف اضافه مرکب
واژهنامه آزاد
حرف اضافهای است که بیش از یک حرف باشد. حرفهای وابستگیِ مرکّب، بیشتر از به هم پیوستگی حرفهای اضافه و گاهی از به هم پیوستن حرف ربط و اضافه ساخته میشود. گروه اوّل: برای، به جز، به جز از، بی ز، جز از، مگر از. گروه دوم: به جزکه، جز که، چون که، مگر که...
-
زی
واژهنامه آزاد
زی zi مخفف زندگی، حالت امری دوم شخص مفرد زندگی کردن. زی = زندگی کن. آنچنان زی که چو میری، برهی نه چنان زی که چو میری، برهند
-
یمن
واژهنامه آزاد
ور پیش منی چو بی منی در یمنی . و رجوع یه یمن شمالی و یمن جنوبی شود.
-
پاغوش
واژهنامه آزاد
«غوطه»:بود زودا که آیی نیک خاموش/ چو مرغابی زنی در آب پاغوش (رودکی).
-
لواده
واژهنامه آزاد
(لَوادِه)نام یکی از پهلوانان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی در شاهنامه(چاپ مسکو) ز تخم لواده چو هشتاد و پنج سواران رزم و نگهبان گنج
-
hypervisor
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) ابرسراور. supervisor به پارسی می شود "سراور". پس hypervisor می شود "اَبَرسَراوَر". از شاهنامه: به ره بر یکی چشمه آمد پدید چو میش سراور بدانجا رسید
-
خردانه
واژهنامه آزاد
خَرَدانه:از روی خرد و آگاهی. مثال از دیوان شمس تبریزی:خردانه ظالمی تو که ورا چو ماه گویی/ ز چه روش ماه گویی، تو مگر بصر نداری
-
برسام
واژهنامه آزاد
برسام نام فرزند و فرمانده بیژن فرمانروای سمرقند که با یزدگرد جنگید. بدو گفت برسام کای شهریار /// چو من بردم از چاچ چندان سوار بیاوردم از مرو چندان بُنه /// بشد یزدگرد از میان یک تنه