کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهار دست و پا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دو چهار
واژهنامه آزاد
روبرو، دچار - دو چهار شدن با کسی: با کسی رو در رو شدن
-
چهار تنگ
واژهنامه آزاد
چهارتَنگ روستایی در شهرستان ایذه است که چهار آب راه یا همان تنگ به آن متصل می شود.
-
چهار آینه
واژهنامه آزاد
یک نوع زره
-
جستوجو در متن
-
گاکو
واژهنامه آزاد
(کرمانی)گوکو؛ چهار دست و پا راه رفتن کودک. || گاکو یا گوکو کردن: چهار دست و پا راه رفتن بچه.
-
کشپل
واژهنامه آزاد
آدم دست و پا چلفتی
-
دستک بالک
واژهنامه آزاد
دِسْتِکْ باْلَکْ:(destekbalak) در گویش گنابادی یعنی هول شدن ، خوشحال شدن ، ابراز رضایت با حرکات دست و پا ، رقص ، دست و پا زدن
-
پا دراز کردن
واژهنامه آزاد
پا دراز کردن کنایه از آسوده خاطر شدن از بابت چیزی. شاهد:به چیزی که باشد دلم را نیاز// کنم دست از آن کوته و پا دراز (خواجوی کرمانی؛ همای و همایون)
-
دم لقلو
واژهنامه آزاد
بچه قورباغه قبل از در آوردن دست و پا
-
گاگله
واژهنامه آزاد
(شیرازی) گاگِلِه؛ چهار دست و پا راه رفتن که به ویژه در بارۀ بچه های شیرخوار گفته می شود. (یکی از معانی غیژیدن نیز در فرهنگ دهخدا چهاردست و پا راه رفتن است.)
-
پندوم
واژهنامه آزاد
(لری بویراحمدی) ورم کردن اعضای بدن مثل دست و پا. (رک. «پندام» در معین و عمید.)
-
گوگله
واژهنامه آزاد
(غرب کشور، کرمانشاهی) گوگِله؛ چهار دست و پا رفتن کودک. لک ها به این عمل «گُمالکی» می گویند.
-
گوگله کردن
واژهنامه آزاد
چهار دست و پا راه رفتن نوزاد انسان پیش از آن که راه رفتن بیاموزد
-
شل تمبو
واژهنامه آزاد
شُلْ تِمْبوْ:(sholtembw) در گویش گنابادی یعنی کنایه از کسی که بی دست و پا است ، بی عرضه ، سست عنصر
-
کلک
واژهنامه آزاد
کِلْک:(kelk) در گویش گنابادی به انگشت کوچک دست و پا گویند ، زکاوت ، تیزهوشی ، زرنگی ، هوش