کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
همچین
واژهنامه آزاد
[هَ ] چنان، آن چنان، چنین، این چنین.
-
باد به گرد او نمیرسد
واژهنامه آزاد
چنان شتابان می رود که حتی باد هم به او نمی رسد.
-
ریواده
واژهنامه آزاد
ریوا چنان که در فرهنگ لغت معین آمده به معنای تدبیر است. در گذشته به کسانی که مردم برای مشورت به آنان مراجعه می کرده اند، ریواده یا ریواگو می گفته اند.
-
کاملا
واژهنامه آزاد
پاک. چنان دان که این گنج ما پشت تست/ زمانه کنون پاک در مشت تست (فردوسی).
-
خوف
واژهنامه آزاد
(خ ُ )(غیررسمی)(مستعمل فقط در گفتار) سخت، پیچیده، بسیار مشکل، طاقت فرسا، چنان دشوار که از نزدیک شدن به آن بیم رود. مثال:تیمشون تمرینای خوفی میکنه.
-
تبریز
واژهنامه آزاد
تبریز یا «توریز»، در لغت به معنای ریخته شده از «تب و لرز» یا «تولرز» (با زبر «ت» و سکون «و»)، و لرزش زمین یا زلزله است. و چنان آمده است که بارها در درازنای تاریخ بر اثر زلزله با خاک یکسان شده است.
-
من عندی بودن
واژهنامه آزاد
مِن عِندی بودن اصالتا واژه ای عربی است یعنی یکطرفه بودن، از جانب خویش صحبت کردن، ازخوددرآوری یا من درآوردی یا ابداعی. البته کمی بار منفی دارد وگر نه چنان که می دانیم، اغلب علوم و فنون در مراحل اولیه من درآوردی بوده اند.
-
زی
واژهنامه آزاد
زی zi مخفف زندگی، حالت امری دوم شخص مفرد زندگی کردن. زی = زندگی کن. آنچنان زی که چو میری، برهی نه چنان زی که چو میری، برهند
-
سنبلاغ
واژهنامه آزاد
سُنبُلاغ، واژه ی ترکی است. به معنایِ چشمه ی که از آن آب از زیر زمین می جوشد. در اصطلاح محلی آبی که از زیر زمین می جوشد، به آن بلوق بلوق می گویند. هم چنان سنبلاغ نام قریه ی است در ولسوالی مرکز بهسود مربوط به یکی از ولایت های افغانستان.
-
دستکش
واژهنامه آزاد
دستکَش:1. دستچین شده، زبده و نمونه. چنان که در شاهنامه آمده:کز اسپان تو باره ای دستکش/ کجا بر خرامد بافراز خوش. 2. نیازمند، وابسته. چنان که در شعر نظامی آمده:ساقی شب دستکش جام تست/ مرغ سحر دستخوش نام تست. 3. نوعی نان که با دست خالی به تنور داغ می چسب...
-
دشمن افکن
واژهنامه آزاد
[ دُ م َ اَ ک َ ] (نف مرکب ) دشمن افکننده . دشمن افگن . آنکه دشمن را مغلوب سازد. محو کننده ٔ خصم:دل روسیان از چنان زور دست بر آن دشمن دشمن افکن شکست . نظامی . تا کی بود این گرگ ربائی ،بنمای سرپنجه ٔ دشمن افکن ای شیر خدای . حافظ.
-
مانکورت
واژهنامه آزاد
کسی که در اثر تغییر و تحولاتی که در جسم و روح او بصورت شکنجه اعمال شده و تمام هویت و حافظه و قوه مخیله و شخصیتی و و اراده نفسی را از دست داده و به یک غلام حلقه به گوش عاری از هر احساس بر هویت خود تبدیل شده است واژه ای ترکی قرقیزی که رمان «روزی به در...
-
روزالدین
واژهنامه آزاد
روشنائی دین ، یعنی اگر هرچی تاریکی باشد ظلم باشد برای این نام روز دین است ، یعنی بهترین روزی که دین اسلام دارد . و همچنان فرزند قوام الدین عثمانی از اشخاص مهم قوم تاجیک بود در زمان های قدیم در ولایت فراه (افغانستان) قریه سنگزور نواسه الحاج فخرالدین ع...
-
روح الله نیکپا
واژهنامه آزاد
نخستین مدال آور المپیکی تاریخ افغانستان که در المپیک های پکن چین و لندن بریتانیا، در وزن 58 کیلوگرم رشتۀ تکواندو، دو بار مدال برنز را به دست آورد. در افغانستان، ظاهراً به دلایل مذهبی و نژادی، از وی چنان که باید استقبال نشد و حتی مشکلاتی برایش به وجود...
-
بوروکراسی
واژهنامه آزاد
بوروکراسی (Bureaucracy) از دو بخش bureau به معنی میز و دفتر کار و پسوند cracy به معنی سالاری ایجاد شدهاست. برابر فارسی آن یعنی دیوانسالاری ترجمهای از همین واژهاست. به طور کلی، دیوانسالاری یا بوروکراسی به معنی یک سیستم کارکرد عقلانی و قانونمند اس...