کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چم دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قارقلی چم
واژهنامه آزاد
یکی از روستاهای طارم استان زنجان قارقی به معنی نی قارقلی نیزار چم به معنی زمینهای کنار رود که دران شالی می کارند
-
چم پلشت
واژهنامه آزاد
چشم چرانی
-
پاد چم
واژهنامه آزاد
( ِ یا َ ) پاد معنی، متضاد، دارای چم متضاد؛ مخالف "هم چم"
-
چم چقل
واژهنامه آزاد
(لری) واژۀ چم یعنی مکان و درۀ سرسبز و خوش آب و هوا، و چقل به معنای شغال است.
-
چم چک
واژهنامه آزاد
قاشق
-
جستوجو در متن
-
time lag
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) زمانلِک، لِکِ زمانی. از ریشۀ "لِک لِک کردن" به چَمِ "این دست آن دست کردن". هنگامی که دو چندی گیتیکی (کمیت فیزیکی) هم را دنبال کنند، کام ناکام میانشان جدازمانی می افتد. آن به پارسی "زمانلِک" نامیده می شود.
-
آلامون
واژهنامه آزاد
(واژگان ساختۀ کاربران) (Alamon) الکترون. جزء نخست به چم (معنی) شرارۀ آتش، مه نورانى و درخشنده است. از این ریشه داریم:الو یا لهیب، و آلاو یا زبانۀ آتش. جزء دوم به چم «ماهیت، چگونگى» است. ستاک آن چنین است:مودن، مود، مون/مونش. از این رو چم بنیادین این ...
-
وزمه
واژهنامه آزاد
(واژۀ پیشنهادی کاربران) (Vazmeh) کامیون، بارکش. واژه اى کهن به چم گارى هاى بزرگ بارى، که در این زمانه مى توان به جاى کامیون از آن بهره برد. از این دست مى توان داشت: وزمیدن: حمل و نقل کردن؛ وزمایش: عمل حمل و نقل؛ وزمنده: کسی که حمل و نقل می کند؛ وزمید...
-
اشکان
واژهنامه آزاد
«عشق» یک واژهٔ یونانی است، و نه عربی است نه پارسی. یونانی ها واژه ای دارند به نام «اشکیموس» و یا «اشکینوس». این واژه به چَم (معنای) قطره، آبی که از چشم فرو ریزد، باران، سیل، روان شدن، جاری شدن و .... است. این واژه در زمان حملهٔ اسکندرِ گُجَستَک به ...