کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشم و گوش واکردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چشم دادن
واژهنامه آزاد
بالذت تماشاکردن
-
چشم دادن
واژهنامه آزاد
با دقت نگاه کردن.
-
چشم نواز
واژهنامه آزاد
خیره کننده
-
آب ز چشم راندن
واژهنامه آزاد
اب رخ عاشقان مریزید/ تا اب ز چشم خود نرانید
-
چشم به دهان دوخته
واژهنامه آزاد
منتظر ادامۀ صحبت، منتظر صحبت کردن.
-
چشم ها را چار کردن
واژهنامه آزاد
مشورت کردن
-
جستوجو در متن
-
کله گوش
واژهنامه آزاد
(پشه ای؛ افغانستان) گله گوش؛ مرکب از دو کلمۀ کله و گوش، به معنی صوف در دره یا دره صوف. کله اصلا گله است و «گل» دره را گویند، و «گوش» صوف را گویند.
-
بنگوش
واژهنامه آزاد
(گنابادی) بِنَگُوْش؛ لاله و نرمۀ گوش، پشت گوش.
-
گوش بر پیچ
واژهنامه آزاد
در آثار نظامی برای کنترل کننده و گوش مالنده ی دیگری به کار رفته است .
-
نیوش
واژهنامه آزاد
بن مضارع و فعل امر از نیوشیدن؛ گوش بده، گوش بسپر، بشنو. || در ترکیب به معنی شنونده، نیوشنده: سخن نیوش.
-
متخصص گوش و حلق و بینی
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) سر و گردن شناس.
-
کورگه
واژهنامه آزاد
کَوُرگِه؛ بزرگترین زنگی که بر گردن شتر می آویختند و صدای بلندش از دورها به گوش می رسید.
-
گریفین
واژهنامه آزاد
از جانواران ترکیبی در مسجمه سازی باستان. شیر دال؛ شیری با سر عقاب و گوش های اسب.
-
بل
واژهنامه آزاد
(گلستان و خراسان) برق زدن؛ چنانکه بَلبَلی گوش به کسی می گویند که گوشش دائم به دید می آید. بل زدن هم به معنی برق زدن است.