کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشم به هم زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چشم دادن
واژهنامه آزاد
بالذت تماشاکردن
-
چشم دادن
واژهنامه آزاد
با دقت نگاه کردن.
-
چشم نواز
واژهنامه آزاد
خیره کننده
-
آب ز چشم راندن
واژهنامه آزاد
اب رخ عاشقان مریزید/ تا اب ز چشم خود نرانید
-
چشم و چراغ
واژهنامه آزاد
امید
-
چشم و چار
واژهنامه آزاد
[عا.] یه معنای چشم. «الآن دیگه چشم و چارم نمیبینه.» «اشک از چشم و چارم جاری بود.»
-
چشم ها را چار کردن
واژهنامه آزاد
مشورت کردن
-
جستوجو در متن
-
کنسل کردن
واژهنامه آزاد
به هم زدن.
-
بل
واژهنامه آزاد
(گلستان و خراسان) برق زدن؛ چنانکه بَلبَلی گوش به کسی می گویند که گوشش دائم به دید می آید. بل زدن هم به معنی برق زدن است.
-
پیون
واژهنامه آزاد
(گنابادی) پِیْوَنْ؛ متصل کردن، اتصال، وصل کردن، چسپاندن دو چیز به هم، پیوند زدن، پیوستن.
-
قجمه زدن
واژهنامه آزاد
در اصطلاح محلی منطقه جنوب شرق خراسان رضوی (خواف و تایباد) به معنی هم بستر شدن با همسر.
-
قاشق
واژهنامه آزاد
(پیشنهاد کاربران) گودک، گودچه؛ واژه های مرکب از گود و ک یا چه تصغیر. (قاشق واژۀ ترکی است. چمچه در همدان برای آشپزی و به هم زدن آش به کار می رود).
-
انتظار
واژهنامه آزاد
گاه دار،چشم داشت،گاه به معنی زمان ووقت است وهم هم چم (معنی ،هم معنی)دارا بودن وداشتن پس کسی که باسپرس وقت چشم انتظار کسی است:گاه دار ِ می باشد
-
تاش
واژهنامه آزاد
تاش معنای تیک یا همان علامت را نیز میدهد مثل تیک زدن جواب درست یا تاش زدن در حقیقت شکل تیک هم دقیقا مثل منقار است