کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چار مغز
واژهنامه آزاد
گردو در افغانستان
-
چار طاق
واژهنامه آزاد
باز باز، کاملا" باز، در را چار طاق باز گذاشتن= در را کاملا" باز گذاشتن
-
چشم و چار
واژهنامه آزاد
[عا.] یه معنای چشم. «الآن دیگه چشم و چارم نمیبینه.» «اشک از چشم و چارم جاری بود.»
-
چشم ها را چار کردن
واژهنامه آزاد
مشورت کردن
-
جستوجو در متن
-
آچار
واژهنامه آزاد
دَسچار؛ مهره چار، پیچار، دست افزار. از ادغام دست و چار ساخته شده است (چار واژه ای برگرفته از زبان پهلوی و به معنای افزار و چاره و راهکار است).
-
حدود و ثغور
واژهنامه آزاد
چار چوب،محدوده
-
ضرب
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تاییدن (چون می گوییم دو دو تا چار تا). یکی از چار کنش بنیادین انگارش (چهار عمل اصلی ریاضی).
-
مستطیل
واژهنامه آزاد
درازچاری. به پارسی، «مربع» که چار بَرَش هم اندازه اند می شود «چاری». «مستطیل» که یک بَرَش درازتر از بَرِ همپهلو است می شود «درازچاری».