کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیچ گشتی
واژهنامه آزاد
پیچ گَشتی، صحیح پیچ گوشتی است یعنی ابزاری که برای گشتاور وارد کردن به پیچ استفاده می شود.
-
گوش بر پیچ
واژهنامه آزاد
در آثار نظامی برای کنترل کننده و گوش مالنده ی دیگری به کار رفته است .
-
فتیله پیچ کردن
واژهنامه آزاد
فنی است در کشتی که پاهای حریف را گرفته و اورا می پیچانیم تا کمرش با زمین برخورد کرده و امتیاز دهد .اصطلاحا اگر کسی را در جدل و رقابت کاری ویا فکری با مشکل روبرو کرده و تمرکز رقیب را مختل کنیم واورا گیج و سردرگم کنیم او را فتیله پیچ کرده ایم.
-
جستوجو در متن
-
کش و قوس
واژهنامه آزاد
پیچ و تاب.
-
به لم این کار آشناست
واژهنامه آزاد
به پیچ و خم چیزی وارد بودن
-
بارف
واژهنامه آزاد
پیچِ باز وبسته کردن آب.
-
زوکیدن
واژهنامه آزاد
ور رفتن با چیزی ، پا پیچ کسی شدن
-
جصک
واژهنامه آزاد
جِصک یعنی پیچ - پیچش جصکیدن یعنی پیچ دادن - پیچیدن جِصکو یعنی نشکن - انعطاف پذیر
-
تافت
واژهنامه آزاد
(گنابادی) تافْتَ؛ بافیدن، تاب دادن، پیچ دادن، پیچاندن.
-
ضربدری
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تایَنی، تایه ای. از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن". برای نمونه، "چهار پیچِ چرخ را ضربدری ببندیم" به پارسی می شود "چهار پیچِ چرخ را تایَنی ببندیم".
-
بانیان
واژهنامه آزاد
درخت بانیان گونه ای انجیر وحشی یا بنگالی و بسیار زیبا و با تنه های پیچ در پیچ در هم پیچیده است که درخت ملی هندی ها محسوب شده و به عنوان درختی افسانه ای،زیارتی در این کشور دیده می شود. می گویند بودا در زیر یک درخت بانیان به نیروانا رسید.
-
لفافە
واژهنامه آزاد
در فرهنگ معین:لفافە- ا لِ- آنچە چیزی در آن پیچیدە شود، آنچە روی چیزی بپیچند، کار پیچ- لفائف جمع
-
چناررودخان
واژهنامه آزاد
(تالشی) «چینَ روخون»، به معنی رودخانۀ پر پیچ و خم. واژۀ «روخون» به معنی رودخانه واژه ای است که در مناطق تالش نشین بسیار کاربرد دارد. مانند قلعه روخون (قلعه رودخان)، ماسوله روخون (ماسوله رودخان)، دوروخون و...