کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیش خور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خورشید
واژهنامه آزاد
در پهلوی «خورشیت» بوده است. این واژه از دو پارۀ خور+ شید ساخته شده است. خور نام دیگر آفتاب یا مهر است. «شید» نیز که ویژگی خور است، به معنی رخشان و تابنده است.
-
خورانی
واژهنامه آزاد
خور به معنی نور؛ خورانی به معنی نورانی.
-
حور
واژهنامه آزاد
حوَر=یک واژه لکی می باشد به معنای خور و خورشید
-
خراشاذ
واژهنامه آزاد
خراشاذ یا خراشاد به معنی خور شید است (یاقوت حموی، معجم البلدان)
-
خورچان
واژهنامه آزاد
خورچان از دو واژه خور+چان تشکیل شده است که خور به معنی زادگاه، و چان در زبان چینی به معنی آفتاب است، پس می توان خورچان را به زادگاه آفتاب تعبیر کرد... و در گذشته، اطراف روستا خندقهای پر از آب وجود داشت .
-
خرایه
واژهنامه آزاد
خرایه یا خرایک یا خُراک به زمین هایی گفته می شود که کشت نشده باشد و مر معرض تابش خور شید قرار گرفته باشدو متضاد آن سایک است
-
خراسان
واژهنامه آزاد
به زبان و رسم الخط کُردی:خور هه لسان (خور هَلسان) به معنای برآمدن آفتاب می باشد. همان مشرق.
-
هافی کوره
واژهنامه آزاد
(اصفهان، روستای هاردنگ) مفت خور شکم پرست پررو؛ کسی که نمی داند غذا را چطوری بخورد و در دهانش بگذارد.
-
شکم فراخ
واژهنامه آزاد
شکِِمْ فِراخ:(shekemferakh) در گویش گنابادی یعنی پر خور ، شکمو ، پر اِشتها
-
آشار
واژهنامه آزاد
آشار سبدی کوچک از برگه درخت خرما که میبافند وبرای جابجایی چیزی معمولامیوه ها و سبزی ها استفاده می شود. نوعی زنبیل کوچک. در روستای ایراج شهرستان خور وبیابانک به وفور بافته و استفاده می شود.
-
یوشنیدن
واژهنامه آزاد
یُوشِنیدن:حالتی که خانمها در حالت قهر همراه با ناز روی خور برگردانده و موهای سرشان در این حالت پراکنده میگردد. این کلمه از اصطلاحات قدیمی در شهرستان بهبهان میباشد
-
خورسند
واژهنامه آزاد
شهری در خراسان قدیم. در زمان زرتشت در حوالی یزد ، شهری به نام خورسند بود که مردم آن خورشید را به عنوان نماد خدا می پرستیدند. خور= خورشند ، سند= پرست. آتش کده شهر خورسند در زلزله از بین رفت. منبع:کتاب های تاریخی باز مانده
-
دکران
واژهنامه آزاد
دَ - کَ = مرغي است زيبا و خوشالحان که به واسطه آواز خوشش پرندگان ديگر را جذب خود کرده (يا در خواب ميکند) و سپس شکار ميکند. ادعا شده که اين بيت حافظ اشاره به اين پرنده دارد: حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی دام تزویر مکن چون دکران قرآن را. که ا...
-
خورسند
واژهنامه آزاد
خورسند:خور + سند خور= خورشید سند = سننده=پرستش کننده خورسند نام شهری باستانی در نزدیکی یزد می باشد. یکی از قدیمی ترین آتشکده های زرتشتیان در خورسند بوده است که چند صد سال پیش توسط صفویان(احتمالا)نابود گشته است.مردم یکتاپرست خورسند از خورشید به عنوان ...
-
پاچه خار
واژهنامه آزاد
(عامیانه) کسی که پاچۀ دیگران را می خاراند؛ چاپلوس و متملق و چرب زبان. ظاهراً این کلمه برای اولین بار از یکی از سریال های طنز مهران مدیری به زبان فارسی راه یافت و بر سر زبان ها افتاد. بعضی آن را با املای «پاچه خوار»، به معنی پاچه خور، می نویسند حال آن...