کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پَر ملات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پر
واژهنامه آزاد
(برخی شهرهای استان فارس) پِر، چرخاندن.
-
پر
واژهنامه آزاد
پِ - پدر - اصطلاح گیلکی
-
پر گنه
واژهنامه آزاد
پرگنه یعنی مردم چند روستای همسایه .رویهم رفته برای اجتماع مردم یا میکروب ها می شود، بکار برود؛ مثلا معنی کلنی را می شود از آن برداشت کرد که لغتی برایش نداریم .کلنی استاف اوریوس می شود پرگنه استافیلوکوک طلایی .
-
پر تره
واژهنامه آزاد
توانمند
-
پر ابهت
واژهنامه آزاد
باشکوه.
-
پر کن
واژهنامه آزاد
وسیله ای برای انتقال برق به باطری که بزبان بیگانه به آن شارژر میگویند.
-
پر مایه
واژهنامه آزاد
انسان با جرءت - انسان پولدار و ثروتمند
-
طبع پر شور
واژهنامه آزاد
کار پر شور,علاقه
-
پر آب و تاب
واژهنامه آزاد
پُرخُروش، جُنبَنده.
-
سیمرغ زرین پر آسمان
واژهنامه آزاد
کنایه از خورشید است (مفاتیح الارزاق)
-
گسترده پر کرد
واژهنامه آزاد
پر گسترده ( مراد از پر در اینجا گلبرگ است )
-
کرک و پر
واژهنامه آزاد
(گرگانی) بال و پر. در استرآباد کنایه از اعتبار است؛ مثلاً وقتی می گویند:«فلانی کرک و پرش ریخت»، کنایه از بی اعتبار شدن فرد است.