کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سریال
واژهنامه آزاد
پی دار
-
هـامـش
واژهنامه آزاد
حاشیه ، پی نوشت
-
شالیات
واژهنامه آزاد
موفقیت های پی درپی
-
ترامی
واژهنامه آزاد
(فقه) بر وزن تراضی در لغت به معنی منجر شدن و منتهی شدن سلسله علل به نتیجه ای است، و نیز به معنی تتابع و پی در پی آمدن و افزوده شدن است.
-
داستان مصور
واژهنامه آزاد
نگاره داستان. داستانی است که با نگاره های پی در پی بازگفته می شود. گفته ها و اندیشه های چهره های داستان در درون تَنگُل ها (حباب ها) جا داده می شوند.
-
منقارپی
واژهنامه آزاد
روستای منقار پی در زبان محلی از دو بخش تشکیل می شود بخش اول منقار(مونقار) و بخش دوم پی. مونقار در زبان محلی به معنی رودخانه می باشد و پی نیز به معنی کنار می باشد چون این روستا در امتداد رودخانه قرار گرفته است به این روستا منقارپی می گویند که به معنی ...
-
بدون وقفه
واژهنامه آزاد
یکریز، پی درپی، پشت سر هم.
-
تعصب
واژهنامه آزاد
پیورزی (پی ورزی)، پشت گیری، ستیز
-
آرسام
واژهنامه آزاد
ارسام ناقه راندن او را تا نشان پای بر زمین گذارد. (این جمله در فرهنگ فارسی به فارسی امده بود چنین به نظر می رسد به معنی شدت و گرم راندن باشد . آسام در زبان بنگالی به معنی بارش و بارندگی آمده . شاید بی مناسبت نباشد اگر بگوییم پی در پی راندن هم چیزی شب...
-
توالى
واژهنامه آزاد
پیاپی رسیدن, پی درپی آمدن, یکی پس ازدیگری
-
توالى
واژهنامه آزاد
پیاپی رسیدن, پی درپی آمدن, یکی پس ازدیگری
-
متخصص مغز و اعصاب
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) مغز و پی شناس.
-
کامجونیا
واژهنامه آزاد
یعنی. کسانی که در پی زندگی شیرین هستند و برای کسانی که دوستش. دارید همه کاری میکنند
-
انجمن صنفی
واژهنامه آزاد
گروهی که با هدف پی گیری و نظم بخشیدن به خواسته های رفاهی اعضای یک شغل کار می کنند .
-
هنایه
واژهنامه آزاد
(واژۀ پیشنهادی کاربران) (هَ یِ)(اِ) اثر٬ رَد، آنچه از کسی یا چیزی باقی بماند٬ پی ماند.