کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پوست خرکن
واژهنامه آزاد
در گذشته در شهر همدان کارخانه تولید چرم وجود داشت و چرم مورد نیاز این کارخانه از حیواناتی مانند گاو اسب و خر و ... تهیه می شده است،کشاورزانی که خرهایشان پیر و از کار افتاده می شدند خر های خود را در دشت و کوه رها می کردند و به جای اینکه این حیوان توسط...
-
پوست دال مدره
واژهنامه آزاد
در زمستان وقتی هوا خیلی سرد و سوزناک می شود می گویند آنقدر هوا سرده که «پوست دال مدّره». - مِدِرَّه:دریده می شود ، یعنی پاره می شود
-
جستوجو در متن
-
ادیم
واژهنامه آزاد
(تلفظ:adim) (عربی) چرم ؛ پوست دباغی شده ؛ پوست .
-
سلاخی
واژهنامه آزاد
پوست كندن
-
peel an orange
واژهنامه آزاد
پوست کردن پرتقال
-
اماس
واژهنامه آزاد
باد پوست
-
تاکسیدرمیست
واژهنامه آزاد
پوست آرا
-
تیماج
واژهنامه آزاد
پوست دباغی شده.
-
تاکسیدرمی
واژهنامه آزاد
پوست آرایی. فنِ پیراستن، آکندن، دوختن و آراستن پوست جانوران به دست پوست آرایان است تا دستاورده نیادی (طبیعی) و زنده بنماید.
-
دمار در آوردن
واژهنامه آزاد
پوست کسی یا چیزی را کندن، به سختی کسی را مجازات کردن
-
حمیراء
واژهنامه آزاد
به معنی سرخ و سرخ پوست.
-
دباغ
واژهنامه آزاد
چرمگیر، پوست پیرا
-
دباغ
واژهنامه آزاد
پوست پیرا،چرمگر
-
کلغر
واژهنامه آزاد
کِلغِر؛ ضعیف، زخمی، کنایه از انسان یا شئ زخمی و ضعیف. کلغر کلغر کردن:دندان دندان کردن، زخمی کردن، پوست پوست کردن.