کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شیید
واژهنامه آزاد
پهن ، پهن کردن ، عریض کردن
-
شید کردن
واژهنامه آزاد
پهن کردن
-
شید
واژهنامه آزاد
پهن کردن
-
رجه
واژهنامه آزاد
بندی که لباس روی ان پهن می کنند.
-
درخت کنار
واژهنامه آزاد
نوعی درخت پهن.
-
شمشیردار
واژهنامه آزاد
شمشیر پهن دولبه
-
ادک
واژهنامه آزاد
اسب پشت پهن.
-
تلوار talvar
واژهنامه آزاد
(هندی) نوعی شمشیر سرکج و پهن.
-
فراخ تر
واژهنامه آزاد
پهن تر ، گشاده تر ، بزرگتر
-
آذله
واژهنامه آزاد
āzela (آذِلَه ) پهن خشک گاو که برای سوخت استفاده می شود ... آذله وُرچین ā.vorčin کنایه از شخصی که از روی فقر پهن های خشک شده را جمع آوری می کند ...
-
درپهن
واژهنامه آزاد
درپهن به معنی دره ی پهن میباشد
-
بیدگوش
واژهنامه آزاد
گیاهی که برگ بزرگ پهن دارد و آن را شکوفه زرد است
-
حپنت
واژهنامه آزاد
حَپَنْت= چاقی مفرط، پت و پهن- متضاد:مِلیشْقَه
-
پخج
واژهنامه آزاد
(گنابادی) پَخْج؛ پهن، گشاد، کوفته شده، کوبیدن.
-
قرصه بند
واژهنامه آزاد
بالش مدور ی که خمیررا روی آن پهن می کنند ونانواخمیرراباآن به سینه تنور میچسباند