کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پس راندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پس کردن
واژهنامه آزاد
جلو زدن:غلبه کردن در مسابقه یا نبرد پس کردن کسی:جلو زدن از کسی در دویدن:غلبه برکسی در مسابقه یا نبرد
-
پس افکند
واژهنامه آزاد
[pasafkand] چیزی که از کسی باقی بماند، ارث.
-
پس خوراند
واژهنامه آزاد
بازخورد
-
پس صبا
واژهنامه آزاد
پس فردا؛ در اصطلاح و به طنز به معنی هرگز به کار می رود.
-
پس ملی
واژهنامه آزاد
(کازرونی) پَس مُلی؛ پس گردنی.
-
پس پسا / pas-psa
واژهنامه آزاد
وارونه / برعکس / معکوس / نادرست / کَژ . (مثال:پَس پسا کاران= کارهایی که غلط و نادرست انجام می شوند)
-
هوا پس است
واژهنامه آزاد
اوضاع خطرناک شده است.
-
جستوجو در متن
-
marginalize
واژهنامه آزاد
به حاشیه راندن.
-
determine the law
واژهنامه آزاد
حکم راندن
-
آرسام
واژهنامه آزاد
ارسام ناقه راندن او را تا نشان پای بر زمین گذارد. (این جمله در فرهنگ فارسی به فارسی امده بود چنین به نظر می رسد به معنی شدت و گرم راندن باشد . آسام در زبان بنگالی به معنی بارش و بارندگی آمده . شاید بی مناسبت نباشد اگر بگوییم پی در پی راندن هم چیزی شب...
-
آب ز چشم راندن
واژهنامه آزاد
اب رخ عاشقان مریزید/ تا اب ز چشم خود نرانید