کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاس دست به دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پاس داشتن
واژهنامه آزاد
گرامی داشتن، احترام گذاشتن.
-
آس و پاس
واژهنامه آزاد
فقیر
-
جستوجو در متن
-
دست اش
واژهنامه آزاد
در زبان مازندرانی، واژۀ "دست اش(dast esh) " به معنی "دست بین" یا کسی که ناتوان باشد و چشم به کمک از دست دیگری داشته باشد (اش esh به معنی "بین" از مصدر دیدن).
-
دست بافته
واژهنامه آزاد
دست بافته به انواع بافته هایی که بادست انجام میگیر گفته میشود.مانند گلیم.فرش قالی...
-
ارژوان
واژهنامه آزاد
به دست آورنده ارزش - ون:به دست آوردن و پیروز شدن EN:win, German:Gewinnen به نقل از کتاب دکتر حسابی
-
دست فیلی
واژهنامه آزاد
دست پهلوان
-
یافت
واژهنامه آزاد
به دست آوردن، پیدا کردن
-
جلب
واژهنامه آزاد
به دست آوردن
-
بازیابی
واژهنامه آزاد
دوباره به دست آوردن
-
برآمد
واژهنامه آزاد
نتیجه، به دست آمده.
-
دستاورنجن
واژهنامه آزاد
[دَ اَ رَ جَ]( اِ مرکب)دست آبرنجن,دست آورنجن,دست برنجن دستبند.دستینه زنان که میلی است از طلا ونقره
-
تکتف
واژهنامه آزاد
دست روی دست گذاری بر روی شکم در موقع نماز خوانی
-
دل گردیدن
واژهنامه آزاد
به معنی حالت تهوع (به کسی ) دست دادن
-
خوشمال
واژهنامه آزاد
مالی که به سهولت و سادگی به دست آید