کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وَر- پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ور
واژهنامه آزاد
وَر، در زبان اوستایی پهلوی یعنی تن دادن به آزمایش با آتش
-
ور
واژهنامه آزاد
(با کسره و) کنار - جنب - بغل
-
ور
واژهنامه آزاد
Werrبا تشدید ر به معنای گیج
-
ور
واژهنامه آزاد
وَر:(war) در گویش گنابادی یعنی طرف ، جهت ، مسیر || وِرْ:(wer) در گویش گنابادی یعنی پر حرفی ، حرافی
-
ور ویم
واژهنامه آزاد
(لری شوهانی) وِر وِیم؛ خودخوری، با خود دردودل کردن، با خود از درد و مشکلات حرف زدن، به طوری که دیگران متوجه بشوند.
-
تاج ور
واژهنامه آزاد
کنایه از تمایل به قدرت
-
رای ور
واژهنامه آزاد
قلعه باشکوه ( ریشه از اوستا )
-
ور کهنستن
واژهنامه آزاد
(محلی) وَرکَهنِستن؛ ازبین رفتن، نابود شدن، خراب شدن.
-
جستوجو در متن
-
برافروخته
واژهنامه آزاد
ملتهب، شعله ور شده
-
زوکیدن
واژهنامه آزاد
ور رفتن با چیزی ، پا پیچ کسی شدن
-
ذلقی
واژهنامه آزاد
سخن ور/ سخن ران
-
ورشادی
واژهنامه آزاد
انسان شاد، همراه با شادی، کنار شادی... واژه ای پارسی است که از ترکیب دو کلمۀ وَر+شادی تشکیل شده است. وَر به معنی کنار است.
-
وردنجان
واژهنامه آزاد
جایی که بین دو تنگه قرار گرفته باشد این واژه در اصل ور تنگان بوده است
-
دوود
واژهنامه آزاد
غباری به هر رنگ حاصل از خاموش شدن چیزی که شعله ور بوده است.