کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژۀ هم خانواده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
واژه گمال
واژهنامه آزاد
سگ نر
-
واژه دله
واژهنامه آزاد
سگ ماده
-
واژه گرزه
واژهنامه آزاد
موش بزرگ
-
واژه گردان
واژهنامه آزاد
(واژۀ پیشنهادی کاربران) دیکشنری؛ واژه نامه.
-
جستوجو در متن
-
عدد حقیقی
واژهنامه آزاد
شمارۀ آوری (آوَری). "آور" واژۀ کهن پارسی به چَم (معنی) "حقیقت" است. به دهخدا بروید - باور، آور، آوری. "شمارۀ آوری" برابریست درخور برای زبانزدِ تازی "عدد حقیقی". "آور" با واژۀ فرانسوی avérer و هم خانواده هایش در زبانهای اروپایی همریشه است.
-
اقلیت
واژهنامه آزاد
اقلیت:میهنگان، هم میهنان اقلیت، به جای واژه ی ناپسند اقلیت، این واژه ی فخیم و ایرانی زیبا و برازنده ی همه ی هم میهنان ایرانی است. همه ی اقلیت قومی و دینی، آنچه که از میهن بر جای مانده و به مردم رسیده باشد، یا آنچه که به میهن تعلق و تطبیق دارد. مانند ...
-
میهنگان
واژهنامه آزاد
میهنگان:به جای واژه ی ناپسند اقلیت، این واژه ی فخیم و ایرانی زیبا و برازنده ی همه ی هم میهنان ایرانی است. همه ی اقلیت قومی و دینی، آنچه که از میهن بر جای مانده و به مردم رسیده باشد، یا آنچه که به میهن تعلق و تطبیق دارد. مانند پدرگان:آنچه که از پدر به...
-
عشق
واژهنامه آزاد
سَودا:به معنی عشق در زبان پهلوی باستان است. که همچنان در زبان تالشی و ترکی آذزی در آذربایجان ایران و بخش جداشده از ایران با نام جمهوری آذربایجان، همچنان- کاربرد دارد. و از بن همین واژه است که واژه های هم خانواده با آن، مانن سئوگیل، سئومک، سئویم، سئوی...
-
سالوس
واژهنامه آزاد
واژه ای یونانی که بعد از حملهٔ اسکندر وارد ادبیات ایران شده است. و به چم (معنی) شادان، چرب زبان، خوش گذران، فتان است. و از واژهٔ نهوسلوس و یا نحوسلوس و یا نحوسلوس و نحوثلث گرفته شده است. و «نهوسلوس» به معنای شادی کردن، شاد کننده ، مژدگانی دهنده، تهمت...
-
رگلاسیون
واژهنامه آزاد
گنارش (گُنارِش). واژۀ پیشنهادی پارسی. این واژه و هم خانواده هایش از ریشۀ گُناردن در زبان پهلوی گرفته می شوند. (نگاه کنید به فرهنگ پهلوی مکنزی، winaardan). پس: رگوله کردن یا تنظیم کردن می شود گناردن؛ رگولاسیون یا تنظیم می شود گنارش؛ رگولاتور یا تنظیم...
-
آمره
واژهنامه آزاد
آمُرِه ای؛ از گویش های مرکزی ایران که در روستای آمره از توابع شهرستان خلجستان استان قم رایح است. ریشه میانة این گویش پهلوی اشکانی (پارتی) و ریشه باستان آن، فارسی باستان است. مشترکات فراوانی با دیگر کویش های مرکزی دار که ما بین قم، کاشان، اصفهان تا شی...
-
آمیتیس
واژهنامه آزاد
آمیتیس در زبان پارسی باستان به معنی گل سرخ است. آمیتیس، دختر هووخشتره شاه ماد بود. هووخشتره برای استوارسازی اتحاد خود با نَبوپَلَّسَر شاه بابـل، دختر خود آمیتیس را به همسری پسر نبوپلسر یعنی بخت النصر دوم در آورد. آمیتیس از زندگی در جلگۀ میان رودان دل...