کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژگون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پتکانه
واژهنامه آزاد
تاق واژگون
-
شلر
واژهنامه آزاد
ََُُُِلاله واژگون، گل سرخ
-
واجرو
واژهنامه آزاد
واژگون ، لباس برعکس پوشیده شده، برعکس
-
دلنگوو
واژهنامه آزاد
(ایزدخواست؛ استان فارس) delangow؛ آویزان، معلق، واژگون.
-
پشتاپیش
واژهنامه آزاد
واژگونه،زمانی که رختی واژگون یا برعکس پوشیده شده باشد گویند
-
شیلد
واژهنامه آزاد
واژه ی کردی . به معنای لاله ی واژگون
-
شیوار
واژهنامه آزاد
(بختیاری) سرزمین شوهر؛ مرکب از شی به معنی شوهر و وار به معنی سرزمین. || سرزمین کبود؛ مرکب از شی (شَه) به معنی کبود و وار به معنی سرزمین. || نام گلی در کوهستان های بختیاری که گل آن به صورت واژگون می روید. در فارسی به آن لالۀ واژگون می گویند .
-
کودکی در بر، قبائی سرخ داشتروزگاری زان خوشی خوش میگذاشتهمچو جان نیکو نگه میداشتشبهتر از لوزینه می پنداشتشهم ضیاع و هم عقارش می شمردهر زمان گرد و غبارش می سترد
واژهنامه آزاد
کودکی در بر، قبائی سرخ داشت روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت همچو جان نیکو نگه میداشتش بهتر از لوزینه می پنداشتش هم ضیاع و هم عقارش می شمرد هر زمان گرد و غبارش می سترد از نظر باز حسودش می نهفت سرخیش میدید و چون گل میشکفت گر بدامانش سرشکی میچکید طفل خرد...