کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هُنَّ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هن
واژهنامه آزاد
هُنْ:(hon) در گویش گنابادی یعنی اشاره کردن ، با ایماء و اشاره نشان دادن || هِنْ:(hen) در گویش گنابادی یعنی هستند ، اینجا رو نگاه
-
هن گو
واژهنامه آزاد
گیاهی وحشی بدبو دردشتهای در فصل بهار میروید باطبع گرم وبادشکن وضدانگل روده اهالی بخش طغرالجردشهرستان کوهبنان کرمان ازاین گیاهی برای کاستن دردمفاصل بهره میبرند ضمنا نوع دیگری ازاین بوته بنام کال است که ماده دارویی انغوزه ازان گرفته میشود که درلابراتوا...
-
واژههای همآوا
-
هن
واژهنامه آزاد
هُنْ:(hon) در گویش گنابادی یعنی اشاره کردن ، با ایماء و اشاره نشان دادن || هِنْ:(hen) در گویش گنابادی یعنی هستند ، اینجا رو نگاه
-
جستوجو در متن
-
هناسه
واژهنامه آزاد
هن+ اسه - هن یعنی صاحب و اسه یعنی اسودگی یعنی صاحب اسودگی ودر اصل به معنای نفس کشیدن است
-
رودهن
واژهنامه آزاد
به نظر می رسد وجه تسمیه اش برگرفته از زلزله خیزی آن باشد.چنان که هن را به لرزه معنی کرده اند.
-
هنس
واژهنامه آزاد
هنس به لری یعنی نفس و هنه و نیز انه و هناسه همه معنی نفس میدهند به فرانسه henir نفس ستور و دمیدن اسب از بینی أش است که همین کلمه را دارد در فارسی هم هن و هن به معنی نفس نفس مانده است ، در عربی حرنه و یا حرون که نام اسب سرکش است شاید اشتباه ترجمه شده ...
-
پشتون
واژهنامه آزاد
یکی از اقوام افغانستان که به زبان پشتو صحبت میکنند. تیره ای از آریایی ها که از آنها در شاهنامه و اوستا با نام های (Ava-jan) و همچنـین اپ - جـن (Apa-jan) و در سـانسـکـریت او - هـن(Ava-han) و اپ - هـن (Apa-han) به معـنی دفـاع کـردن اسـت. در شاهنامه فر...
-
گوکان
واژهنامه آزاد
واژه گوکان به یکی از بزرگترین دهستانهای خفر گویند که به طور دقیق شامل روستاهای:باغکبیر-باروس -زرفلات-راهکان-مورچگی-قلعه وقالینی -خافتر-گریزان-لردخزان- کفه- اباده-بغل سیاه تشکیل میشود ونام قدیمی آن شکوه بوده ونام مرکزآن که باروس بوده زرشکوه وسابقه تهر...