کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هممعنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هم کیش
واژهنامه آزاد
هم دین، هم آیین
-
هم وردا
واژهنامه آزاد
هم پایا، تابعی که تحت تبدیلات مشخصی بدون تغییر بماند
-
هم بستگی
واژهنامه آزاد
correlation (انگلیسی).
-
هم زاد پنداری
واژهنامه آزاد
نوعی احساس تعلق خاطر
-
کودکی در بر، قبائی سرخ داشتروزگاری زان خوشی خوش میگذاشتهمچو جان نیکو نگه میداشتشبهتر از لوزینه می پنداشتشهم ضیاع و هم عقارش می شمردهر زمان گرد و غبارش می سترد
واژهنامه آزاد
کودکی در بر، قبائی سرخ داشت روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت همچو جان نیکو نگه میداشتش بهتر از لوزینه می پنداشتش هم ضیاع و هم عقارش می شمرد هر زمان گرد و غبارش می سترد از نظر باز حسودش می نهفت سرخیش میدید و چون گل میشکفت گر بدامانش سرشکی میچکید طفل خرد...
-
جستوجو در متن
-
سمانتیک
واژهنامه آزاد
معنا شناسی
-
چمگر
واژهنامه آزاد
مترجم، معنا کننده
-
بج
واژهنامه آزاد
به معنای برنج است و تقریبا در بیشتر مناطق گیلان به همین معنا استعمال می شود.
-
مر قانون
واژهنامه آزاد
فقط خود قانون، نه کمتر نه بیشتر؛ فقط معنا و مفهومی که از خود قانون استنباط میشود.
-
طغث
واژهنامه آزاد
طُغث، در معنا به بچه های خیلی شیطون و بازیگوش میگویند
-
الیف
واژهنامه آزاد
الیف به معنای دوست.عشق.همدم ودر زبان محلی به هزار نیز معنا کنند
-
پری نوش
واژهنامه آزاد
پری در فارسی به معنای فرشته ونوش به معنای زندگی که میتوان به عنوان فرشته زندگی معنا کرد-نوش به معنای عسل میباشد که به عنوان ملکه عسل نیز میتوان معنا نمود
-
ماتیسا
واژهنامه آزاد
اسم مازندرانی ب معنای ماه تنها، هم معنا با اسم ماتینا
-
تونما
واژهنامه آزاد
معنی یا معنا؛ توئین یا تویین؛ آنچه درون واژه ها یا هر نهاده ای نهفته باشد.
-
لت و کوب
واژهنامه آزاد
این اصطاح عام فارسی کابل است. معنا اش "ضرب و شتم" (عربی) است.