کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همه با هم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
همه خوان
واژهنامه آزاد
(ادبیات) همه پسند، فراگیر؛ بخشی از فرهنگ عامه و گونه ای از ادبیات است که مخاطبانش تودهٔ مردم اند و بر پایهٔ ذوق و سلیقه و علاقهٔ عمومی پدید می آید.
-
جستوجو در متن
-
بینونت
واژهنامه آزاد
جدایی؛ با تباین (جدا شدن از یکدیگر) هم ریشه و هم خانواده است.
-
هم وند
واژهنامه آزاد
عضو، member، شخص یا چیزی که هم گروه با تعدادی دیگر است
-
همپراش
واژهنامه آزاد
با هم چریدن
-
آد
واژهنامه آزاد
(زبان پاک) این پسوند مفهوم «با هم بودن چند نفر برای انجام کاری» را می رساند. مثلاً سازاد یعنی گروهی که با هم ساز می زنند.
-
رپه
واژهنامه آزاد
[به] رپَّه /reppa/ با دو، به سرعت، با عجله:«به رپَّه اومد» با عجله وارد شد، کلمات هم خانواده:رپِّش، رِپِّشت،
-
مرانه
واژهنامه آزاد
نام روستایی در شهرستان مریوان هم مرز با کشور عراق همچنین نام پاسگاه مرزی هم در همین منطقه است.
-
ماتیسا
واژهنامه آزاد
اسم مازندرانی ب معنای ماه تنها، هم معنا با اسم ماتینا
-
مهاودت
واژهنامه آزاد
با هم وعده کردن و آشتی نمودن
-
سمحه
واژهنامه آزاد
آسان گرفتن؛ هم ریشه با تسامح و مسامحه.
-
بارودیه
واژهنامه آزاد
(شام، سوریه) سلاح، تفنگ، هم معنی با کلمۀ بندقیه.
-
نفاز
واژهنامه آزاد
بازئی است مر عرب را که در آن با هم برجهند.
-
همداری
واژهنامه آزاد
اشتراک و با هم داشتن چیزی . همدار یعنی مشترک
-
اعوجاج
واژهنامه آزاد
مشوش،با در هم آمیختگی، نامنظم