کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هفت آب و خاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تینآب
واژهنامه آزاد
معادل خاک آب
-
ترس
واژهنامه آزاد
(گنابادی) تُرُسْ؛ خاک سفت؛ نوعی از خاک که چون سنگ سفت است و نه سنگ است و نه خاک و با آن نمی توان گل درست کرد.
-
خاک لومی
واژهنامه آزاد
خاکی که تشکیل شده است از روس و سلیس و ماسه این خاک داری ماد غنی برای گیاهان بوده این خاک برای احداث باغات مناسب می باشد
-
دول
واژهنامه آزاد
دُوْل:(dowl) در گویش گنابادی یعنی سطل چرمی که از آن برای برداشتن آب از چاه یا خاک در هنگام حفر چاه و قنات استفاده میشود.
-
پدولوژی
واژهنامه آزاد
پدولوژی (به انگلیسی:pedology) یا خاک پژوهی (به انگلیسی:soil study) یکی از شاخه های علوم خاک است که خاک را به عنوان ترکیب طبیعی بسیار پیچیده، که از هوازدگی فیزیکی و بیوشیمیایی بوجود آمده مورد بررسی قرار می دهد. خاک پژوهشان خاک را به عنوان یک ترکیب مط...
-
خاک پاشی
واژهنامه آزاد
بی حرمتی و اهانت
-
صیاغه
واژهنامه آزاد
خاک تولید شده از ساختن طلا و نقره
-
دولخ
واژهنامه آزاد
دولَخ:(dwlakh) در گویش گنابادی به معنای گرد و خاک
-
لینوسا
واژهنامه آزاد
نام یکی از قلعه های کاخ لیدوما در شهرستان نورآباد ممسنی که در پژوهش های باستان شناسی در سال 1386 سر از خاک بیرون آورد و در اثر طوفان دوباره در زیر خاک مدفون شد
-
خاک و خل
واژهنامه آزاد
(پیشنهاد کاربران) [خُ] خاک و ماسه (در زبان عبری به ماسه خُل گویند؛ و با توجه به سابقۀ طولانی همزیستی بین ایرانیان و یهودیان، احتمال دارد وام واژه هایی این چنین وارد زبان فارسی شده باشند.)
-
قوزل قورد
واژهنامه آزاد
نوعی کرم سمی که در خاک مناطق گرمسیری وجود دارد و بسیار کشنده است
-
خاک کردن
واژهنامه آزاد
اصطلاحی در ورزش کشتی به معنی نشاندن حریف روی پا و ضربه فنی کردن
-
زمبل
واژهنامه آزاد
زِمْبَلْ؛ در گویش گنابادی یعنی ظرف آشغال ، آشغالدان ، ظرف حمل خاکروبه و خاک ، سبد
-
دامبالان
واژهنامه آزاد
(نوعی قارج است که در زیر خاک بعل می آید و خوراکی و لذیذ است و به زبان ترکی محلی دامبالان گفته میشود)
-
خاکروب
واژهنامه آزاد
1 - ( صفت ) آنکه خاک و آشغال کوچه و محله را پاک کند . 2 - کناس . 3 - ( اسم ) جاروب جارو