کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نی بر سر کسری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هشتو نی
واژهنامه آزاد
(تمامی شهر های استان کرمان، مخصوصاً سیرجان و بافت) اشکالی ندارد؛ طوری نیست، موردی ندارد.
-
هشطو نی
واژهنامه آزاد
هِشطُو نی = هیچ طوری نیست ، مشکلی وجود ندارد.
-
کعب نی
واژهنامه آزاد
کعب از نظر واژگانی به معنی «بند میان دو قسمت نی»، «گره چوب نیزه»، «هر چیز بلند و برآمده» است. هرگاه نی را از قسمت گره آن برش بزنند، چون از قسمت ساقه برآمده تر و کلفت تر است، به خوبی می تواند در مشت قرار گیرد چنان که از استحکام و قدرت ضربه زنی بیشتری ...
-
وقت گل نی
واژهنامه آزاد
کنایه از زمان بسیار دور و نامعلومی در آینده؛ هیچ وفت.
-
جستوجو در متن
-
پرمچل
واژهنامه آزاد
با کف یک دست محکم کوبیدن بر سر کسی
-
تنگله فس
واژهنامه آزاد
تنگله فس- ا.مر. tongele fes : الا کلنگ ، وسیله ی بازی کودکان به صورت میله ای فلزی بلند که از وسط توسط پینی به زمین متصل است و یکی بر یکسر و دیگری بر سر دیگر آن نشیند و هر زمان یک سر آن به بالا برند و سر دیگر را پائین آرند.
-
سرسیخو
واژهنامه آزاد
نوعی آب نبات که بر سر چوبی بوده و آن را می مکیدند
-
چک چون
واژهنامه آزاد
(گنابادی) چِکُ چوْنَ؛ بحث بر سر قیمت کالا یا خدمات، چک و چانه.
-
فرو کردن
واژهنامه آزاد
گستردن، دراز کردن. سر برآور از گلیمت ای کریم پس فرو کن پای بر قدر گلیم منطق الطیر عطار، ت؛شفیعی:ش.بیت:379
-
هما
واژهنامه آزاد
پرنده ای افسانه ای که اگر سایه اش بر سر کسی بیفتد، آن شخص سعادتمند می شود.
-
Gnomes
واژهنامه آزاد
موجودات خیالی که کلاه قرمز بر سر دارند؛ امروزه مجسمه هایی از آن ها را در باغ ها می گذارند، هم برای زیبایی و هم دورکردن حیوانات کوچک مانند موش و ملخ و ...
-
مخ زدن
واژهنامه آزاد
1. به سر کسی یا چیزی زدن ، به درون چیزی زدن 2. کسی را گول دادن یا قانع کردن (اصطلاح عامیانه) ، گیج کردن ، بر مغز و تفکر کسی مسلط شدن
-
سنگ ها را وا کندن
واژهنامه آزاد
دو نفر که بر سر موضوعی با هم صحبت کنند تا از منظور یکدیگر مطلع شده و کار و تکلیف هر دو مشخص و روشن شود
-
کماچه
واژهنامه آزاد
( اسم ) 1 - نانک شیرین که از آرد گندم و غیر آن و شکر پزند. 2 - تخته ای باشد گرد و میان سوراخ که بر سر ستون خیمه محکم کنند و چادر خیمه را بر روی آن کشند ( و آن شبیه بنان کماج است ) کلیج. خیمه کماجه:( کماج خیمه را ماند که نتوان ز وی کندن بد ندان نیم ذر...