کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نگاشته
واژهنامه آزاد
نوشته شده.
-
منظوم
واژهنامه آزاد
به نظم نوشته شده
-
چرک نویس
واژهنامه آزاد
پیش نویس یک نوشته
-
چرک نویس
واژهنامه آزاد
کاغذی است که قبل نوشته اصلی بر روی آن می نویسند .
-
ذبر
واژهنامه آزاد
نوشته ، کتاب ، نامه - جمع آن ذبور است(ذبور داود یعنی نوشته های حضرت داود) به معنی خوانا و سهل القراء نیز می باشد
-
آتشان
واژهنامه آزاد
نام فامیلی عامیانه برخی از افراد می باشد که بیشتر به صورت آتشانی یا امیر آتشانی نوشته می شود.
-
کالخوز
واژهنامه آزاد
[لْ]، مزرعۀ اشتراکی در شوروی سابق. کولخوز یا کُلخوز هم نوشته می شود.
-
میها
واژهنامه آزاد
ابر. که در لغتنامه های مازندرانی به اشتباه " میا " نوشته میشود.
-
بیر
واژهنامه آزاد
بیر یعنی حافظه خاطره نوشته مکتوب دبیر کسی که این حافظه را بازگو میکند کسی که نوشته ها را میگوید و بازگو میکند و یاد میدهد دبیره یعنی نوشتار
-
آترین
واژهنامه آزاد
آتشین. زیبارو و پرانرژی. نامی که در نوشته های هخامنشی دیده شده و در سنگ نوشته های بیستون آمده، نام پسر اوپدرم که در زمان هخامنشی بر علیه حاکم خوزستان شورش کرد
-
کانجا
واژهنامه آزاد
«که آنجا» در شعر فارسی، گاهی به ضرورت وزن، کانجا خوانده می شود. ممکن است به همین صورتِ ادغام شده نیز نوشته شود.
-
راهله
واژهنامه آزاد
املای صحیح این کلمه «راحله» است که به اشتباه در برخی از مناطق شناسنامه ها به صورت «راهله» نوشته شده است.
-
همنویسی
واژهنامه آزاد
با هم نوشتن یک مقاله،کتاب و یا هر نوشته دیگری که در قالب سخنرانی و یا چاپ در اختیار دیگران قرار گیرد.
-
تاریخ بلعمی
واژهنامه آزاد
یک کتاب تاریخی که قدیمی ها ان را نوشته اند این کتاب داستان هایی از نوح و طوفان نوح و پسرانش است
-
رهگرا
واژهنامه آزاد
عازم . درکتاب ماثر الامراء نوشته شهنوازخان آمده که وی را رهگرای دیار عدم کرد .