کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مگر او را نمیشناسید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
واژهنامه آزاد
مگر ای حضرت علی لطف تو شامل حال ما شود وگرنه...
-
جستوجو در متن
-
مسخ
واژهنامه آزاد
چهره او را بصورت زشتى در آورد ، او را مسخ کرد
-
سر انداختن
واژهنامه آزاد
سر باختن، سر فدا کردن. || کسی را سر انداختن؛ در تداول عامه، او را متوجه کردن؛ او را ملتفت کردن؛ او را متوجه و ملتفت فراموش شده ای کردن. (لغتنامۀ دهخدا)
-
شامولک
واژهنامه آزاد
شخصی که مردم او را دست می اندازند یا خود او خود را مسخره میکند تا موجب خنده دیگران شود
-
هم اوت
واژهنامه آزاد
هم او تو را... خودش تو را...
-
اور
واژهنامه آزاد
(گنابادی) [owr]؛ به او، او را. || اورِ [owre]؛ به او نگاه کنید، ببینیدش (دعوت به نگاه کردن، همراه با تمسخر و تحقیر).
-
اردومنش
واژهنامه آزاد
[ اَ م َ ] (اِخ ) (به معنی راست منش ) اردومنش. پسر وَهوک َ پارسی. داریوش در کتیبه ٔ بیستون ستون چهارم بند هیجدهم، نام او را در ردیف اشخاصی یاد کند که با او همدست بودند. هرودوت او را «آسپاتی نس»، و کتزیاس وی را «نوردن دابات» نامد.
-
یاقوت حموی
واژهنامه آزاد
دانشمند یونانی الاصل قرن هفتم هجری؛ ملقب به الشیخ الامام. در کودکی، او را در میان بردگان، به تاجر بغدادی مسلمانی فروختند که او را به مکتب خانه فرستاد تا از سوادش در تجارت استفاده کند؛ و بعدها او را از بردگی نیز آزاد کرد.
-
دپاکنی
واژهنامه آزاد
دهن کجی . [دَ] [کُ] لوچه پیچک . عملی که کودکان کنند استهزاء کسی را با کج کردن دهان و بعض پاره های روی . ادا. شکلک . عمل والوچانیدن کسی را. دهان و خطهای روی را بر کسی کج کردن به نشانه ٔ اینکه تو بدین صورت و شکلی.(دهخدا) - دهن کجی کردن به کسی ؛ خود را ...
-
نعمان شاه
واژهنامه آزاد
سرپرست بهرام گور (هفت پیکر نظامی) که وظیفۀ پرورش او را بر عهده داشت.
-
مهدی
واژهنامه آزاد
هدایت شده،کسی که او را خداوند به حق دعوت کرده است،
-
دیس لاو
واژهنامه آزاد
نوعی از آواز رپ که خوانندۀ رپ از کسی که به او خیانت کرده می خواند و او را از پیش خودش می راند.
-
خزوران
واژهنامه آزاد
خَزَوران:(اخ) پهلوان تورانی که افراسیاب او را به همراه چند تن دیگر به سیستان فرستاد تا با زال نبرد کنند. اما زال آنان را با گُرزی فرو کوفت./ دیو سیاه. در نبرد با کیومرث، سیامک پسر او را بکشت. خَزَوران بعدها به دست هوشنگ کشته شد. سیامک به دست خروزان د...
-
مالخود کردن
واژهنامه آزاد
اگر در رقابتی ورزشی خصوصا کشتی یا دریک مجادله لفظی نقاط قوت وامتیاز رقیب را مصادره واز اختیار بهره وری و مانور وی ساقط کنیم آن نقطه قوت را مالخود کرده ایم مثل گرفتن پا یا مچ او واجازه ندادن به او برای اجرای فن .یا دریک مجادله لفظی دلایل و مصطلحات رقی...