کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موجب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خجالت دادن
واژهنامه آزاد
موجب شرمساری
-
پیته
واژهنامه آزاد
(کرمانشاهی) پَیته؛ موجب. مثال: می گویند «فلانی پیته خندۀ مردم شده» یعنی موجب یا اسباب خندۀ مردم شده.
-
وسیله
واژهنامه آزاد
کمک رسان / به وسیله:به کمک ، به موجب، به راه،/ وسیله:روش، راه،
-
قهر
واژهنامه آزاد
خدشه دار شدن پیوند دوستی دو نفر که موجب ترک گفت وگو می شود
-
سرمه خفا
واژهنامه آزاد
سرمه ای که به چشم کشیده شود موجب پنهان شدن از دید دیگران گردد
-
شامولک
واژهنامه آزاد
شخصی که مردم او را دست می اندازند یا خود او خود را مسخره میکند تا موجب خنده دیگران شود
-
مابه ازاء
واژهنامه آزاد
آن چیزی که انجام دادنش موجب افزایش قیمت یا ارزش کالا یا خدمات تحصیل شده با کالا یا خدمات عرضه شده باشد
-
مهدور الدم
واژهنامه آزاد
(حقوق):کسی که کشتن آن موجب قصاص نمی شود . مثال:اگر یک مسلمان یک کافر را بکشد قصاص نمی شود .
-
زهر
واژهنامه آزاد
سم؛ نوعی ماده، به صورت مایع یا پودر، که استفادۀ خوراکی آن می تواند انسان یا حیوانات را از بین برده، موجب مرگ آن ها شود.
-
مرساناز
واژهنامه آزاد
هدیه بی نظیر آسمانی که موجب نعمت، رفاه و آسایش پایدار و همیشگی است.
-
مرساناز
واژهنامه آزاد
هدیه بی نظیر آسمانی که موجب نعمت، رفاه و آسایش پایدار و همیشگی است.
-
ارزنگیان
واژهنامه آزاد
برگرفته از ارزنگ یا اَرژَنگ؛ نام کتاب مانی که دارای انواع نقش و نگار بوده و به موجب آن مانی ادعای پیغمبری داشت. (لغتنامۀ دهخدا)
-
خفن
واژهنامه آزاد
بسیار جالب، خیلی شیک و در دید، هیجان انگیز و دلهره آور، استثنایی، موجب فخرفروشی و پزدادن
-
ودله مرگ
واژهنامه آزاد
(سنگسری) وُدِله مرگ؛ آب موجود در برنج یا غذای دیگر که به جای بخار شدن، جذب مواد شود و موجب وارفتن و شل شدن غذا شود.
-
معاوضه
واژهنامه آزاد
عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین مالی می دهد، به عوض مال دیگر که از طرف دیگر اخذ می کند. در معاوضه، مبیع می تواند عین باشد یا منفعت یا حق مالی باشد (مفاد مادۀ 464 قانون مدنی).