کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منطقۀ آتش به اختیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تورنه
واژهنامه آزاد
(مازنی) بادی که در منطقۀ گدوک از شمال به سمت جنوب می وزد، توده ابر سیاه، شعلۀ آتش، حرارت طاقت فرسا، تندر.
-
تورنه
واژهنامه آزاد
(مازنی) بادی که در منطقۀ گدوک از شمال به سمت جنوب می وزد؛ تودۀ ابر سیاه، شعلۀ آتش، حرارت طاقت فرسا، تندر.
-
چمار
واژهنامه آزاد
معنی، یعنی؛ مثلاً «آذر به چمار آتش است»: آذر به معنی آتش است.
-
سوداگری کردن
واژهنامه آزاد
دادن و گرفتن معامله داد و ستد فروختن و خریدن دادن و جایگزین کردن بی اختیار از دست دادن و بی اختیار گرفتن چیزی به ازای ان
-
ناردیس
واژهنامه آزاد
1) عربی) همچون آتش - شراره آتش 2) فارسی) انارگون - به شکل انار
-
سامیار
واژهنامه آزاد
این واژه از دو بخش سام و یار تشکیل شده است؛ در معنی سام باید رجوع کنیم به داستان شاهنامه که نام پدر زال بوده و به معنی آتش است؛ بخش دوم که یار است، به معانی مختلف از قبیل دوست، نگهبان و فرشته هم آمده است. پس این اسم ترکیبی می تواند به معنی فرشتۀ آتش،...
-
واقد
واژهنامه آزاد
اسم فاعل از وقد به معنی هیزم .وَقْد:وَقْد:مص ، آتش ، و در زبان متداول بمعناى هیزم و مانند آنست که با آن آتش روشن شود. واقد:روشن کننده ی آتش
-
هلمر
واژهنامه آزاد
هُلمِر-آتش زیر خاکستر،آتش زیر خاکستری که برای پخت برخی از نان ها و خوراک ها به کار گرفته می شود.
-
اذرگشسب
واژهنامه آزاد
به معنای آتش تند و تیز؛ نام یکی از سه آتش مقدس در شاهنامه هم آذرگشسب است. در شاهنامه به معنای آتش جهنده است. نام یکی از پهلوانان است. کنایه از هرچیز مورد ستایش و نیایش هم هست.
-
آگر
واژهنامه آزاد
(آ_گِ _ ر) در زبان لکی به معنای آتش است
-
پرستش
واژهنامه آزاد
از پیشوند "پر" به معنای پیرا و دور و پسوند"استادن"است.که روی هم دور و اطراف چیزی ایستادن میباشد. معنای دوم، پرستش به معنای نگه داشتن و مراقبت کردن است و مصدر است. کلمه پرستار به معنای مراقب است که این دو واژه یک ریشه دارند. مثلا آتش پرست در زردشتیان ...
-
آندره
واژهنامه آزاد
آتشین،زاده شده از آتش،کسی که از عنصرپاکی(آتش) به وجود آمده است،دیده شده که گاهی اسم دختران را نیز آندره گذاشته اند(مانند اسم سلطان).
-
آتش کومه
واژهنامه آزاد
آتش کومَه:(تالشی) «آتش کومَه یا اٌتش کومَه»:آشپزخانه بیرون از خانه، کومه ای که در کنار خانه در آن آتش پخت و پز و تنور برپا کنند. بر اساس اینکه آتش با افروختن هیزم برای روشن کردن اجاق، دودزا بوده و موجب دودگرفتگی خانه میشد، و نیز آتش تنور بسیار تند با...
-
ور
واژهنامه آزاد
وَر، در زبان اوستایی پهلوی یعنی تن دادن به آزمایش با آتش
-
جزبل
واژهنامه آزاد
جزبل(به کسرج وفتح ب) سوزاندن با شعله، مانند کزدادن مو بر آتش.