کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چکوک
واژهنامه آزاد
ملخ های کوچک
-
کلو
واژهنامه آزاد
(کُلُّو) ملخ، تخم کلو کُرَکه تخم کُرَک مَشک دِرَکه (شعر عامیانه در مورد ملخ) مشک درک خشرهای بالدار از خانواده ملخها که به آن جراده هم میگویند.
-
کنزو
واژهنامه آزاد
نوعی ملخ که مذدم کرمان می خورند
-
زنجره
واژهنامه آزاد
شرۀ کوچکی شبیه ملخ که صدای بلند و طولانی دارد؛ سیرسیرک.
-
Gnomes
واژهنامه آزاد
موجودات خیالی که کلاه قرمز بر سر دارند؛ امروزه مجسمه هایی از آن ها را در باغ ها می گذارند، هم برای زیبایی و هم دورکردن حیوانات کوچک مانند موش و ملخ و ...
-
آفد
واژهنامه آزاد
ازنظرماآفد یعنی ضرر زننده،چیزی که آسیب میرسونه(مثلا ملخ ها ی نوع آفد هستند)که معنیش میشه همون