کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کوانتم
واژهنامه آزاد
به کمترین مقدار ممکن از یک کمیت، مقدار پایه و یا یک کوانتم آن کمیت می گویند
-
متنابه
واژهنامه آزاد
مقدار قابل توجه - مقدار قابل اعتنا - این کلمه مفرس عبارت عربی "معتنی به" است
-
انجی
واژهنامه آزاد
( ان جی ):مقدار ناچیز
-
مثابه
واژهنامه آزاد
حدومرتبه - انداه - مقدار - درجه - منزله
-
چقرمگی
واژهنامه آزاد
مقدار انرژی لازم برای شکست در آزمون کشش مواد
-
غرمبشت
واژهنامه آزاد
وقتى مقدار زیادى آب داخل غذا بریزند.
-
نمه
واژهنامه آزاد
(زبان محاوره) نَمِه؛ مقدار بسیار کم. گاهی نموره هم گفته میشود.
-
حپ
واژهنامه آزاد
(گنابادی) حَپْ؛ مقدار دارو، قرص، گلولۀ کوچک شیره تریاک.
-
عمده
واژهنامه آزاد
عمده . [ ع ُ دَ / دِ ] (از ع ، ص ، اِ) بزرگ و کلان . (ناظم الاطباء). مقدار کلی و بسیار از هر چیز. کلی .- ...
-
پیش بینی
واژهنامه آزاد
یش بینی (forecast) به معنی تعیین مقدار یک متغیر برای زمانی در آینده است. در این صورت، پیش بینی در قلمرو زمان انجام می شود.
-
انجام کاری
واژهنامه آزاد
شکلی از اشکال و روشهای کارکردن که کار فرما در مقابل همان مقدار کار و نه بصورت روز مزد و یا ساعت کاری مزد را پرداخت نماید
-
پونگ
واژهنامه آزاد
مقدار کمی از آب زراعی . این واژه از پنگان فارسی گرفته شده و در روستاهای امجز از توابع عنبرآباد استفاده میگردد.
-
مینجیک
واژهنامه آزاد
مقدار ناچیز، اندک--منجیک منجیک غذا خوردن:غذا خوردن به صورت ناپیوسته و اندک اندک
-
حد نصاب
واژهنامه آزاد
حداقل اعضای لازم برای رسمیت جلسه. || حداقل امتیاز یا مقدار لازم برای احراز چیزی. || معادل quorum در انگلیسی: the minimum requirement in the number of something to meet a condition
-
قلاج
واژهنامه آزاد
(اسم) [ترکی] [قدیمی] (qollāj) ۱. کشش کمان به زور؛ به زور کشیدن زه کمان. ۲. امتداد و مقدار درازی هر دو دست. ۳. پک سخت و ممتد که به چپق بزنند و دود را حلقه وار از دهان بیرون دهند.